شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

یاس سپید

یاس سپیدی بوی خاکستر گرفته
آتش ز هرم شعله های در گرفته

هر روز فضّه دانه دانه می شمارد
آلاله هایی را که از بستر گرفته

با شانه ای در دستهای ناتوانش
امشب گره از موی یک دختر گرفته

تا نیمه ی نیلوفری اش را نبیند
پیش علی, در خانه چادر سر گرفته

درد مدام استخوان های شکسته
تاب و توان یاس را دیگر گرفته

آه از چهل نامرد و آه از ضربه ی پا
در بین شعله یک فرشته پر گرفته

حالا حسن با یاد داغ کوچه ای تنگ
در کنج خانه روضه ی مادر گرفته

پهلوی مادر میزبان میخ در شد
تا روز محشر بانی سوز جگر شد

مهتاب چشمان سحر را پاک می کرد
دست قضا چشم قَدَر را پاک می کرد

در ظلمت شب مرد تنهای قبیله
با اشک خود روی گُهَر را پاک می کرد

از جسم یاس نیلی اش ردّ عبورِ
جامانده از چندین نفر را پاک می کرد

تا داغ او کمتر شود شاید خداوند
از ذهن او یاد پسر را پاک می کرد

ای کاش بال قاصدک ها چیده می شد
یا بوم دنیا این خبر را پاک می کرد:

مردی که در از قلعه ی خیبر گرفته
حالا رد خون روی در را پاک می کرد

بردیا محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا