شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

یاور پیامبران

زبان به مدح تو وا کرده اند جن و پری
چه خوانمت؟که تو فوق تصور بشری

خدا به دست خودش آفریده است تو را
به این بهانه که حتی دل از خودش ببری!

خوشا به حال زبانم! که در همه عمرش
به غیر مدحِ تو گفتن نداشته هنری

روایت است: که پیغمبران زمان بلا
نداشتند به غیر از تو یاور دگری

خدا تو را به بشر هدیه کرد وقتی دید
نداده است به دنیا هنوز تاجِ سری

فقط تو نفس رسولی_عجیب نیست اگر
نداشت در شب معراج جز تو همسفری

قسم به آتش عشقت, که آتش دوزخ
به نوکران تو هرگز نمی کند اثری

شدند عالم و آدم اسیر چشمانت
هزار بار شود جان ما به قربانت

به روز حشر که هر کس به خویش مشغول است
خدا کند برسد دست ما به دامانت

سرِ نماز همین که قنوت می گیری
ملائکه همگی می شوند حیرانت

تویی همان که اگر پرده ها کنار روند
زیاد و کم نشود ذره ای از ایمانت

مرا ببر به نجف بین عاشقان خودت
بگیر جان مرا روبه روی ایوانت

به ذکر فاطمه مشغولی و زبانت هم
به وجد آمده با ذکر فاطمه جانت

خوشا به حال یتیمان که می توانستند
همیشه سر بگذارند روی دامانت

تویی که در همه ی خلق بی همانندی
همین شده ست که شایع شده خداوندی!

شنیده ام پدرِ امتِ پیامبری
چه می شود که قبولم کنی به فرزندی

صدای هلهله ی آسمانیان برخاست
همین که تو در چوبی قلعه را کندی

تو بت پرست نبودی شبیه بعضی ها…
نداشت روح تو با جهل هیچ پیوندی

که بود مالک اشتر؟ همان که در میدان
به غیر نام تو بر سر نبست سربندی

زمان بیعت ما با امیر آمده است
خبر دهید به عالم غدیر آمده است

احسان نرگسی رضاپور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا