شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت پيامبر اكرم (ص)

یا رسول الله

وقت عروج روح رسول خدا رسید
از مأذنه صدای اذان عزا رسید
سهم وجود آل عبا رنج و غم شده
از پنج تن ستاره ای از نور کم شده

چشم یتیم مکه زمانی که بسته شد
شهر مدینه از نفس افتاد خسته شد
دلشوره های فاطمه شد اشک و زمزمه
اشکی به رنگ خون چکد از چشم فاطمه
داغ نبی زفاطمه اش صبر برده است
مانند مادری است که فرزند مرده است
برگونه های فاطمه لطمه نشسته است
از این فراق غمزده چهره شکسته است

رنگ افق ز داغ پیمبر کبود شد
شبنم زدیده های علی سیل و رود شد
دو شاهزاده روی تن حضرت رسول
افتاده اند ناله زنان همره بتول
آه حسن صدای غریبانه ساز شد
کام حسن به نوحه و مرثیه باز شد
حال حسین حال یتیمی بهانه جوست
گویی دوباره تشنه لب بوسه بر گلوست
گوید به ناله در بر پیغمبر از محن
خیز و دوباره بوسه بزن بر گلوی من
گوید پدر دوباره حسینت زجان ببوس
خیز و دوباره جای لب و خیزران ببوس
در این عشیره سخت تر از هر وداع نیست
اینجا کسی ز داغ که بی اطلاع نیست
این خانواده صاحب اصلی محشرند
از هرکسی زماتم خود با خبر ترند

باید کفن بدست بگیرد علی ولی
ای وای اگر امان بدهد پست اولی
بر دین استوار الهی زیان رسد
پای طناب وای اگر به میان رسد
ای وای اگر غدیر خم از یادها رود
حیدر به بند غربت شیادها رود
بعد ازنبی خدا نکند شعله پا شود
زهرا به کوچه ها سپر مرتضی شود
دشمن پس از نبی نکند بهر تعزیت
ضرب لگد به در بزند بهر تسلیت
ای وای اگر که محسن ششماهه جان دهد
ایکاش میخ در به تن او امان دهد

مجتبی صمدی شهاب

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا