شعر ولادت امام رضا (ع)

یا معین الضعفا

بی کلید و با توکل هر که در زد باز شد
قفل ها تا بر زبان نام تو آمد باز شد

من شنیدم راه دارد دل به دل با این حساب
دل هوائی شد وَ راه رفت و آمد باز شد

دست شستم دیگر از هر هشت جنت با یقین
پای من از آن زمانی که به مشهد باز شد

مدتی میشد به هر در میزدم در بسته بود
با جوادت گفتم و درها مجدد باز شد

چشم پوشی کردم از هر حاجتی که داشتم
چشمم از وقتی که در اطراف مرقد باز شد

بر کف صحن ات زبانم را کشیدم یک سحر
بعد از آن رزقم در این میخانه بی حد باز شد

روز اول من کبوتر باز بودم در حرم
روز آخر این دل دیوانه گنبد باز شد

محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا