شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع)شعر محرم و صفر

یک گلوی نازک

تشنه ای با تشنه ای آمد سپاهی رفت عقب
لشگر آماده ی کوفه ز آهی رفت عقب

رو زد اما روی اورا برزمین انداختند
بچه ترسید از صدای طبل شاهی رفت عقب

حرمله زانو گرفت و زانوی آقا خمید
تیر دربین کمان جاشد نگاهی رفت عقب

صید را شش ماهگی راحت شکارش میکنند
پرت شد قلاب تا!لبهای ماهی رفت عقب

حجم تیر و یک گلوی نازک اصلا جور نیست
گردن افتاده اش خواهی نخواهی رفت عقب

یک پدر بود و سری بر پوست آویزان شده
گاه گاهی پیش آمد گاه گاهی رفت عقب

قطعه ای را پشت خیمه وقف اصغر کرد و بعد
کند با خنجر برایش سرپناهی رفت عقب

سید پوریا هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا