شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

به قلب من محبت قاب گردید
علی گفتن برایم باب گردید

غدیرت چشمه ای صاف و زلال است
از آن هر تشنه ای سیراب گردید

به دست پاک علامه امینی
“امامت” صاف و عالمتاب گردید

قضاوت کردی و دیدند مردم
خلیفه از خجالت آب گردید

برای شیعیانت جای جنّت
فقط شهر نجف جذاب گردید

پس از تو ای عدالت پرور محض
عدالت در جهان نایاب گردد

فزون تر از عبادات خلایق
فقط یک ضربه ی احزاب گردید

خداوندا به حق شاه مردان
مرا دور سر قنبر بگردان

نباشد هیچکس بالاتر از تو
ندیدم رحمتی گیراتر از تو

نداری نوکری رسواتر از من
ندارم سروری آقاتر از تو

به مسجد دومی فریاد می زد:
ندیدم عالمی داناتر از تو

خلایق غیر تو پنهانِ محض اند
خدا باشد کمی پیداتر از تو

بشر که نیستی, حتما خدایی
تو یکتایی خدا یکتاتر از تو

ندیده آسمان مجنون تر از من
ندیده کهکشان لیلاتر از تو

کسی را تاب نور جلوه ات نیست
به جز زهرا که شد زهراتر از تو

امیرالمومنین در کائناتی
برای سائلان کهف نجاتی

چه شد ابلیس را خوشحال کردند؟
چرا حق تو را پامال کردند؟

چرا با سامری همراه گشتند؟
از آن گوساله استقبال کردند

همه مرتد شدند و عده ای کم
فقط راه تو را دنبال کردند

وصایای نبی را هم شنیدند
ولی در آخرش اهمال کردند

پشیمانند مثل سگ قیامت
کسانی که به من اشکال کردند:

چرا لعن فلانی را گرفتی؟
برای لعن, قیل و قال کردند

به غیر از بغضِ او پیدا نکردند
دلم را هر زمان غربال کردند

تمام دین تولی و تبری است
مرا آیین تولی و تبری است

مهدی علی قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا