ازبس محبت را به ما تکرار کردی
دل کندن از این عشق را دشوار کردی
هربار پشت پنجره فولاد رفتیم
مارا شفا دادی ولی بیمار کردی
شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)
بهشتِ نقشهی جغرافیاست، مشهدِ تو
درِ ورودی عرشِ خداست، مشهدِ تو
به ربَّنای قنوتی که خالی از حَسَنهست
تمامِ حاجتم از آتِناست، مشهدِ تو
ای آن که کار و بار تو مشکل گشایی است
در آستان لطف تو کارم گدایی است
دیدیم در نگاه بلند کبوتران
در این حریم اوج اسارت، رهایی است
ﻛﺘﺒﻴﻪﻫﺎﻱ ﺣﺮﻳﻢ ﺗﻮ ﻣﺼﺤﻒ ﻧﻮﺭﻧﺪ
ﻛﺒﻮﺗﺮﺍﻥ ﺗﻮ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﻫﻞ ﺩﻝ ﺣﻮﺭﻧﺪ
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﺖ ﺣﺪﻳﺚ ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ
ﻛﻪ ﺯﺍﺋﺮﻳﻦ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺣﺸﺮ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺤﺸﻮﺭﻧﺪ
به پاییزم زدم عطر بهاری خراسان را
به امیدی که فروردین کند مهر تو آبان را
خراسان دل ما تشنه ی باران لطف توست
که حاصل خیز کردی با قدم هایت بیابان را
حالِ خوب و اشتیاقِ دم به دم یادش بخیر
کوچه های خلوت و پُر پیچ و خم یادش بخیر
زیره و عطرِ حرم! عطرِ نبات و زعفران
حسّ دلتنگی و بغض ِ بیش و کم یادش بخیر
با تو باشد رنگ غم هرگز نمي بيند كسي
ناخوشي حتي به كم هرگز نمي بيند كسي
بوسه ميگيرم مدام از جاي جاي اين ضريح
با رضاجان هم و غم هرگز نمي بيند كسي
كاسه ي صبرش همينكه هر كسي سر ميرود
مضطرب ، سمت حرم، از صحن كوثر ميرود
هــم مي آيد زائــرت با ديــده ي تر در حــرم
هــم دم رفتــن كه شد با ديده ي تر ميـــرود
زحمتی را که پدر از کار طفلان میکشد..
گرچه باشد سخت!با شوق فراوان میکشد
پای لنگان و مسیر سخت و شیطان در کمین..
زحمت کار مرا شاه خراسان میکشد..
انيس هر نفسم آه انتظار تو نيست
بميرد اين دل غافل كه بيقرار تو نيست
خزان بي تو به خود بسكه عادتم داده
نگاه منفعلم در پي بهار تو نيست
وقتی که آوردند قرآن را به مشهد
جان را به تن دادند جانان را به مشهد
شد پایتخت حاجت عالم، خراسان
یعنی که باید برد تهران را به مشهد
سبب شد تا بگویم بار دیگر مدح سُلطان را
همین که تازه کردم خاطرات شهر زنجان را … *
به خاطر باز آوردم من این شعر درخشان را
“سگ کویت به دست آرد رگ خواب غزالان را”