افتاده در مسیر تو سرهای بیشمار
پرواز کرده دور تو پرهای بیشمار
از ابتدایخلقت عالم نَه قبل از آن
بر ما رسیده از تو خبرهای بیشمار
افتاده در مسیر تو سرهای بیشمار
پرواز کرده دور تو پرهای بیشمار
از ابتدایخلقت عالم نَه قبل از آن
بر ما رسیده از تو خبرهای بیشمار
تصوّر می کنم در ذهنِ خود ایوان زرّین را
برای درد ها پیدا نمودم راه تسکین را
پرستیدند آتش را اگر آبا و اجدادم
خدا را شکر از چشمان تو آموختم دین را
خاتم پر بها دهد از کرمش گدای را
فقط برای او بخوان آیه ی انّمای را
طناب بسته ای اگر به دست های باز او
به روی خلق بسته ای دریچه ی سخای را
ای اخمِ تو جهنم ، لبخندِ تو بهشتم
عشقِ تورا خداوند آمیخت با سرشتم
خورده گره نگاهَت با کل سرنوشتم
مست از خُم تو بودم این بیت را نوشتم
به او دادند كشتي را كه در آن ناخدا باشد
در اين دنياي خاكي او تجلي خدا باشد
خدا بود و نبي بود و بنا شد حضرت خاتم
نه در روي زمين بلكه امير ماسوا باشد
برای طوف نجف واژه ها قطار شدند
به یمن مدح علی ،جمله رستگار شدند
حدیث منزلت بوتراب را گفتند
به سوی خانه خورشید رهسپار شدند
اگرچه جای پایش در زمین است
صدایش جاری از عرش برین است
هرآنچه خواستید از او بپرسید
به افلاک آشناتر از زمین است
خدا میخواست چشمِ او فقط عینالیقین باشد
خدا میخواست دستِ او فقط حَبلالمَتین باشد
خدا میخواست تیغِ او میانِ کُفر و دین باشد
خدا میخواست نامِ او به نامِ خود قَرین باشد
در بند مرتضاییم، بی جیره و مواجب
ما ریزه خوار شاهیم، او صاحب مواهب
از باده اش خرابیم، مست ابوترابیم
ما جای خود که یک عمر، حق بر علی است راغب
تفسیر تو بدست قلم ، نا میسّر است
تصویر تو به چشم بشر ، نا مصوّر است
باید برای وصف تو قرآن بیاورم
قرآن برای مدح تو از شعر بهتر است
ذاتی که یکتا خلق شد، دو تا نخواهد شد
هرکس گدای او نشد آقا نخواهد شد
دور از علی بودن به نوعی مرگ تدریجی ست
امروزمان بی عشق او فردا نخواهد شد
گناهانم دو بالم را وبالم کرده و آزار می بینم
پریدن تا خدا سهل است اما حیف که دشوار می بینم
گنهکارم ، ولی در باطنم حب شهنشاه نجف باشد
نهایت رستگارم !، من قیامت را به این معیار می بینم