شعر مدح و مناجات امام حسن (ع)

شعر مدح امام حسن (ع)

هر آنچه ناشدنی هست با حسن بشود
دَمی که حضرت مُشکل گُشا حسن بشود

به حُسنِ خُلق شود بین مردمان مَشهور
کسی که بارِ لبـش ذکر”یا حَسن”بشود

شعر مدح امام حسن (ع)

خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد
به سینه ی اَحدی دستِ رد نخواهی زد

گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی
عزیزفاطمه! ازبس که دست و دلبازی

شعر مدح امام حسن(ع)

شکر خدا که اهل دعا لطف می کنند

فرقی نمی کند, همه جا, لطف می کنند

اینجا اگر یکی دو درم را طلب کنیم

پر می کنند کیسه ی ما, لطف می کنند

شعر مدح و مناجات امام حسن(ع)

نشنیده است از او احدی از قدیم, نه
در پاسخ فقیر و اسیر و یتیم, نه

فرزند اصل جاذبه و دافعه است او
نیمی برای خلق بلی هست و نیم نه

شعر مدح امام حسن(ع)

ای روی گلعذار تو یاد آور بهشت
وی یک کرشمه در رخ تو دلبر بهشت

ای جلوه ای ز طلعت زیبای تو قمر
وی ماهتاب و شمس درخشان فر بهشت

شعر مدح و مناجات امام حسن (ع)

شکر خدا که اهل دعا لطف می کنند

فرقی نمی کند, همه جا, لطف می کنند

 

اینجا اگر یکی دو درم را طلب کنیم

پر می کنند کیسه ی ما, لطف می کنند

شعر مدح و مناجات امام حسن(ع)

بسان آن کبوتر که به فکر دانه می افتد
به افت و خیز موهایت دلم چون شانه می افتد

می ازمیخانه مستوراست وساغر بی موالات است
دلم منطق نما می آید و دیوانه می افتد

شعر مدح و مناجات امام حسن (ع)

تا بخشش عطای کریمان همیشگی ست

در این محیط بوی خوش نان همیشگی ست

انها گدایشان غم فردا نمیخورد

اینجا بنای سفره احسان همیشگی ست

شعر مدح امام حسن (ع)

بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست
گردش مهر و ملک دور مدار مجتبی ست

خانه اش مهمان سرای مردم بیچاره بود
نان گرم و روی خوش اینها شعار مجتبی ست

شعر امام حسن (ع)

با یاد تو که غصه شماری کنم حسن
جاری ز چشم, اشک بهاری کنم حسن

تا که رِسم به روضه ی سبز مصیبتت
سوگند بر تو لحظه شماری کنم حسن

مدح امام حسن (ع)

دستان تو, صد دست… نان, خرما…فقیران

هستند گرد سفره ات تنها فقیران

با پادشاهی گرد یک سفره نشستن…

این را نمی دیدند در رویا فقیران

تا لحظه ای چشمان مستت را ببینند

در راه تو چشمند سر تا پا فقیران

حاتم بیاید روی پاهایت بیفتد

شاید پذیرفتی تو او را با فقیران

هر بار می بخشی و از بس نا شناسی

هر بار می پرسند نامت را فقیران

مانند تو کی پادشاهی چند نوبت-

تقسیم کرده هستی اش را با فقیران؟!

تنها دعای زیر لبهاشان همین است:

همسایه ات باشند آن دنیا فقیران

جانم بهای لحظه ای با تو نشستن

دستی بکش روی سر ما…ما فقیران

***

نان و نمک دادی, بپردازند ای کاش

حق نمک را  روز عاشورا فقیران

حسن اسحاقی

 

به سمت گدا

کریم هستی و الطاف بی حدی داری

میان ما به کرامت زبانزدی داری

گداست در به در رزق خود ولی اینجا

شما به سمت گدا رفت و آمدی داری

دکمه بازگشت به بالا