شعر مدح امام حسين (ع)

پای علم

از کودکی می خواستم پای علم باشم
پای علم ،بی تابِ شعرِ محتشم باشم

از کودکی می خواستم روزی بیاید که
با زائرانِ اربعینت هم قدم باشم

لا رفیق الّا شما

حالت عجز مرا درمانده می فهمد فقط
درد ما را مو به مو وامانده می فهمد فقط

کارمان از صحبت و دلداری و اینها گذشت
حال یک جامانده را جامانده می فهمد فقط

جواز اشک

هر کس جواز اشک گرفته ز محضرش
احساس می کند که نشسته برابرش
بیچاره آن کسی که در این شهر نا امید
مهر حسین پانگرفته است در سرش

اباعبدالله

نام تو راحتِ جان است اباعبدالله(ع)
سخنت ورد زبان است اباعبدالله
زیر هر باراش مسمومِ حوادث آقا
خیمه ات چتر امان است اباعبدالله

کینه ز اولاد علی

جز فراق تو مرا هیچ غمی پیر نکرد
داغ تو کشت مرا کشت،زمین گیر نکرد
جنگ هرلحظه ازین باغ گلی چید،حسین
خون تو دشمن بی عاطفه را سیر نکرد

حسینی ام

اگر که عمر زیادم دهد خدای حسین
هزارسال بسوزم فقط برای حسین
حسینی ام!به دوعالم چکار دارم من!
گذشته ام ز دوعالم به اتکای حسین

آی مردم

آنکه از عالم ذر روزی مارا غم داد..
غم و شادی جهان را بخدا توام داد..
اول ماه حسین است خدایا شکرت!
باز ارباب محلی به من بد هم داد..

سعادت

برتو آنهایی که ابراز ارادت میکنند
خویش را با این ارادت با سعادت میکنند
کارشان در این دوماهه گریه بین روضه هاست
با لباس مشکی ات کسب شرافت میکنند
بر عبادتهایشان مهر قبولی میزنند

عشق

گرچه از دنیا فقط دوچشم تر دارم حسین
من ز ثروتمندها هم‌ بیشتر دارم حسین
خانه بودم!فاطمه آورد تا اینجا مرا
هرکجا مادر بفرماید گذر دارم حسین

روضه

روضه دعوت شده ام ، کار به دستانِ من است
این فضاها بخدا منشاء سامانِ من است
لَک لبیک حسین جان که رسیدم به حضور
همه ی ثروتِ من ، دیده ی گریانِ من است

مُحرّم

دوباره در حرمِ خود مرا کشید، حسین

به احترامِ مُحرّم مرا خرید، حسین

خبر دهید به عالم درِ کرم واشد

پناهِ هر چه گرفتار ونا اُمید ،حسین

حسینیه

پیمانه خالی است و کرم بی نهایت است
اما همین گدایی ما اوج عزت است
کودک به غیر خانه ی بابا نمی رود
یعنی همیشه خانه ی عشّاق هیئت است

دکمه بازگشت به بالا