شعر مدح و مناجات حضرت عباس (ع)

یا ابوفاضل

تو از قبیله ی آبی و برتر از دریا
شبیه و مثل تو هرگز نیامده دنیا

دعا بدون توسل به نام زیبایت
قسم به هستی حیدر نمی رود بالا

تک یل ام البنین

به دوشت می کِشی “بار امانت” را تک و تنها
به دامانت پناه آورده ام یا عروة الوثقی
جهان جامِ می اش را پیش تو می آورد بالا
“الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها”

زیر علمت

در هیأت دل نقش تو چون روز عیان است
“زیر علمت امن ترین جای جهان است”
در کالبد عاشق ما مهر ابالفضل
مانند نفس لازم و مثل ضربان است

یا قمر العشیره

زمین و آسمان را گرم یا قدوس و یا هو کرد
همینکه صحبت از زیبایی آن چشم و ابرو کرد

خدا وقتی بنا بود از رخ خود پرده بردارد
علی را آفرید و مرتضی عباس را رو کرد

پسرِ امّ بنین

پسرِ امّ بنین باشی و دریا نشوی؟
قمرِ هاشمیان باشی و رعنا نشوی؟

مطمئنم که ادب را ادب آموخته ای
می شود محترم و فاتحِ دلها نشوی؟

باب الحوائج

هر درد را کرده دوا بابُ الحوائج
پُر باشد از صدق و صفا بابُ الحوائج
رد کردن از کاشانه اش امکان ندارد
از بسکه می ریزد عطا بابُ الحوائج

یا عباس(ع)

دوباره از نجف گفتم نسیمِ صبحگاهی را
که پَر دادیم دلها را کبوترهایِ چاهی را

زیارت‌نامه شد شعرم همین که از علی گفتم
شرافت میدهد این نام کاغذهایِ کاهی را

فرات

مست و مواج اگر غرق تمناست فرات
با شکوه آمده ای ، محو‌ تماشاست فرات

چشم در چشم تو انداخت خودش را گم کرد
خوب حس کرد که در محضر دریاست فرات‌

سرافراز

درمان شدند پیش تو بیمارها چقدر
از تو گرفته اند گرفتار ها چقدر

رأفت تویی جلال تویی بیکران تویی
کم‌بوده اند پیش تو بسیار ها چقدر

قمر بنی هاشم

باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت

از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت
نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت
آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت

ابوالفضائل

سیاه چشم و کشیده ابرو به قبله مایل، ابوالفضائل
درخت طوبی و سرو موزون و ماه کامل، ابوالفضائل

خلیل عصمت، کلیم غیرت، مسیح سیما، ذبیح سیرت
حسن کرامت، حسین قامت، علی شمایل ابوالفضائل

نور چشم

چگونه وصف کنم یک جهان شجاعت را
چگونه نقش زنم چشمه ی عبادت را
چگونه ثبت کنم لحظه های طاعت را
چگونه رسم کنم راه رسم غیرت را

دکمه بازگشت به بالا