شعر مدح و مناجات حضرت زهرا (س)

خاک پای مادرم

راه دادی و مرا دادی خجالت مثل قبل
دست من آخر رساندی برگ دعوت مثل قبل

مثل هرسال آمدم.. دارم به تو رو میزنم
باز کن آغوش خود را با محبت مثل قبل

اُمِّ ابیهاست فاطمه

زهرا برای حضرت حق آفریده شد
پیش از وجودِ خلقِ خداوند دیده شد

سیب بهشت, آمدنش را بهانه بود
روحش به احمد از نفس حق دمیده شد

مُهر عبد فاطمه

 

هر کسی با نیت خالص به هیئت می رود
سمت هیئت نه… به واقع سمت جنت می رود

می شود بال ملائک سنگ فرش راه ما
فاطمیه هر کسی دنبال خدمت می رود

سوره ی کوثر

 

ز دلها تا قیامت مِهرِ زهرا در نمی آید
به لبها واژه ای زیباتر از کوثر نمی آید

مَلَک می پَروردَ از خاک پای فضه ی زهرا
و عبدی چون غلامِ خانه اش قنبر نمی آید

کعبه اش بود و ز شب تا به سحر ماتش بود

 

کعبه اش بود و ز شب تا به سحر ماتش بود
دخترش بود و به حق مادر ذراتش بود

او سه آیه است ولی تا دم آخر احمد
مست و مبهوت, ز زیبایی آیاتش بود

سلام حیدر تو بی جواب ماند

رویت عجیب مثل پدر باوقار بود
جبریل از وقار تو در احتضار بود
الحق وجود پاک تو در بیت مرتضی
زینت برای حیدر دلدل سوار بود

شده ام حیدری

آفـریدند مرا سـینه برایت بزنم
هر کجا نامِ تو آمد به لبم شد وطنم

عزت این است که در روضه یِ تو جان بدهم
دولت این است که از غصـه یِ تو جان بکَنم

من از ضریح زلف تو حاجت گرفته ام

 

 

شایسته است اگر تو سر حرف وا کنی
مثل قدیم, شوهر خود را صدا کنی

اینگونه که نمی شود ای باوفا عروس
در خانه ام برای وفاتت دعا کنی

ام ابیها

مادرم را دوست می‌دارم ؛ شما را بیشتر
پس عزیزی مثل جانم یا نه ؛ حتی بیشتر

در میان گرد و خاک راه تو گم می‌شوم
هر چه بانو می‌تکانی چادرت را بیشتر

کوثرِ عشق

ای که تاجِ شرفی روی سر مادرها
ای که خاک قدم توست , تمام سرها

لحظه‌ی از تو نوشتن قلمم می‌لرزد …
لحظه‌ی گفتنِ از رتبه‌ی تو پیکرها

زهرای اطهر

چنان بخشیده حق بر فاطمه نام عزیزش را
که حتی برده بالا عزتش شأن کنیزش را

بساط فیض عالم بر رضای فاطمه بند است
مقرب می کند زهرای اطهر مستفیضش را

شعر ولادت حضرت فاطمه (س)

به آیه هایِ کتابِ خدا قَسم مادر
بَنا شده حرمت کُنجِ سینه ام مادر

تو آسمانی وُ من گرد وُ خاکِ راهِ تو
تویی مُـسَّببِ هستی وُ من عدم مادر

دکمه بازگشت به بالا