شعر مدح و مناجات حضرت معصومه (س)

یا فاطمه المعصومه(س)

در غروب گرفته پاییز..
نفس روشن بهار رسید
آی مردم به جاده اش بروید..
خوش بحال شما نگار رسید

خواهر سلطان خراسان

این نغمه ها از عالم بالا می آید
باچه شکوهی دختر موسا می آید
دارد به سوی شهر قم زهرا می آید
معصومه دارد با برادرها می آید

یا کریمه اهل بیت

یاسی که نسیمِ تنِ او از گلِ سیب است
او فاطمه و خواهرِ سلطانِ غریب است

هجرانِ رخش برده قرار از کفِ خواهر
جان در تعَب است از غمِ دوریِ برادر

بی بی جانم

در خلوت دل گم شدم امشب دوباره
دلتنگ ياس قم شدم امشب دوباره

پرواز كردم تا حرم مثل كبوتر
با اشك چشمانم زدم آن خانه را در

حرم اهل بیت

باز است از حریم تو چندین در بهشت
هم دختر بهشتی و هم خواهر بهشت

قم در هجوم حادثه ها ایمن از بلاست
پر کرده دور شهر تو را مرمر بهشت

یا بنت موسی ابن جعفر(ع)

هر که رو انداخت، خاطرجمع زائر می شود
قبل زائر کوله بار راه، حاضر می شود

هرچه تاجر هست در عالم، گدای فاطمه ست
هر که در کویش گدایی کرد، تاجر می شود

بارگاه قدس

” این بارگاه قدس که از عرش برتر است
آرامگاه دختر موسی بن جعفر است “

جانم فدای گنبد زردش که سال هاست
خورشید از تشعشع نورش ، منّور است

از یمن قدم هات

خورشید ولایت ز تو تابان شده باشد
از نور جلال تو درخشان شده باشد

آبادی ما رو به فنا بود, که دیدیم
از یمن قدم هات, گلستان شده باشد

أختُ الرضا(ع)

تا کویرِ قم سراغ از ساحتِ دریا گرفت
آمدی و بر لبِ ایران تبسم پا گرفت

آمدی و شهد شد تقدیرِ شوره زارها
تا زمین شیرینیِ نام تو را بالا گرفت

دست شفاعتت

حق با سلوک تو، عرفان درست کرد
از خاک پای تو، انسان درست کرد

دست شفاعتت، باران رحمتت
از نا امیدی ام، ایمان درست کرد

بانو

در شهرِ پُر غَمی که نَمانده ست مَحرمی
تو دافعَ البلایی و تو رافعَ الغَمی

در شهرِ شوره زار و نمکزار زخمی ام
تنها برای این دلِ زخمی تو مَرهمی

کریمه اهل بیت

تویی که از نفست لفظ یار شیرین است
نگار گر که تو باشی نگار ، شیرین است

قرار بوده از اول به هدیه جان بدهیم
زمان بگو و مکان که این قرار شیرین است

دکمه بازگشت به بالا