شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

کجایی آقای من

سخت است از نبودنت آقا قلم زدن
بغضی غزل شدن، فقط از هجر دم زدن

یا در مسیر ثانیه های تلف شده
بر رفت و آمد ضربان ها قدم زدن

یابن الحسن

با این که دائم مایه‌ی ننگ و عذابم
از خاکساری درت رو برنتابم

لطفا گذشته را فراموشش کن اصلا
امروز دیدن دارد این حال خرابم

دل می بری

ای آنکه از دل می بری زنگار ها را
با عشق درمان می کنی بیمار ها را

انکارِ وصلت را به جرم خویش کردیم
در شعر اگر چه دیده ای اصرار ها را

حرمیشویم روزی

یک عمر قسمت این بود ما پشت در بمانیم
بار دگر نیایی بار دگر بمانیم

از صبح تا به شب را رفتیم گریه کردیم
گفتیم پیشت امشب با چشم تر بمانیم

داغ ندیدنت

برزخم‌های سینه‌ی عاشق دوا بس است
داغ ندیدنت به جگرهای ما بس است

بی تو شبیه کوچه‌ی تنگ است شهرمان
ای زائر شهید مدینه بیا بس است

ماهِ زهرا

در مناجاتِ سحرگاه دعا کن ما را
ماهِ زهرا تو در این ماه دعا کن ما را

جای این عاشقِ بیچاره بگو یک العفو
روسیاهیم بکِش آه دعا کن ما را

شب سحر گردد

بخوان دعای فرج را که يار برگردد
بخوان دعای فرج را که شب سحر گردد

بخوان دعای فرج را اگر که می‌خواهی
حديث غيبت يار تو مختصر گردد

مهمونتم آقا

من این شبا مهمونتم آقا
راهم دادی بازم تو این خونه
باید خودت فکری کنی واسم
حال دلم خیلی پریشونه

نور ماه

تو نور ماه خدایی سلام ماه خدا
دلیل روشن بخشش به بارگاه خدا

طلوع ماه خدا را تو مطلع الفجری
شب سیاه مرا بشکن ای پگاه خدا

وقت سحر

شده وقت سحر از غصه نجاتم بدهید
ز آتش هجر جهانسوز براتم بدهید

خضر از لعل لبی یافت حیات ابدی
تا نمردم نفسی آب حیاتم بدهید

آرام جان

میبینی آرام جان دل بی قراری را
پایان بده با امدن چشم انتظاری را

باید که ابی ریخت روی آه سوزان
با گریه مرهم میگذارم زخم کاری را

یک نظر کن

تا به کی باید برنجانم شما را یا حبیب..
یک نظر کن نوکرِ بی دست و پا را یا حبیب

حیفِ تو که نازِ هر درمانده ای را می خری
زود می بخشی ز ما جرم و خطا را یا حبیب

دکمه بازگشت به بالا