شعر مناجات با خدا

دلم شکسته

دلم شکسته مرا باز بیصدا بخرید
رسیده ام به ته خط از ابتدا بخرید

چقدر این رمضان ها بیاید و برود
نمیروم پی کارم دوباره تا بخرید

رَبَّنا

زبان عرض دعای مرا درست کنید
نمی روم که مرا در دعا درست کنید

رفیق‌ها همه دورم زدند و تنهایم
شدم خراب حسابی، شما درست کنید

مرا ببخش

دردم گناه و بر لبم افغان مرا ببخش
با توبه آمدم پی درمان مرا ببخش

یاقینی ام به حال غریبان ترحمی
باز آمدم به حال پریشان مرا ببخش

شکر خدا

شکر خدا که دوره هجران سر آمده
مولا کجاست؟بنده به این محضر آمده

چه سفره ای خدا روی ما باز کرده است
جایی نشسته ایم که پیغمبر آمده

امیّد و رجا

بر دل غم‏زده امیّد و رجا می آید
بنشینید همین‏جا که خدا می آید
چقدر دور و بر سفره گدا می آید
ای گنهکار بیا حال بکا می آید
گریه کردن فقط انگار به ما می آید

ماه رمضان آمد

صد مژده که ای یاران ، ماه رمضان آمد
ای غمزده و حیران ، ماه رمضان آمد
ای آنکه خجل از رب ، هستی ز گناه خود
دوری بکن از عصیان ، ماه رمضان آمد

بنده

وقتی از یار جدائیم بلا می آید

مرگ فوراً به سراغ دل ما می آید

نیمه شب حال دلم، حال خوشی بود که نیست

تا گناه است مگر حال بکا می آید؟

العفو

بی کس و کار آمدم تا که مرا یاری کنی
در دل شب، چاره ای بر عبد ناچاری کنی

عزت از تو دارم و بی آبرویی از خودم
کاشکی ای آبرو دار؛ آبرو داری کنی

در میخانه

هرچند در میخانه مست باده باید شد
در سجده های بندگی افتاده باید شد

وقتی سگ اصحاب را در کهف جا دادند
یعنی اسیر حلقه ی قلاده باید شد

آمدم سوی تو

آمدم سوی تو راهی وا کنم تا وقت هست
آمدم شاید تو را پیدا کنم تا وقت هست

هر شب جمعه فقط کارم توسل کردن است
قصد دارم خویش را احیا کنم تا وقت هست

دریای رحمت

ساحل دریای رحمت، غرق عصیان آمدم
آبرویم را نریز آلوده دامان آمدم

بعد عمری سرکشی و معصیت برگشته ام
با دو چشمِ پُر گناه و خیسِ باران آمدم

آمدم باز درِ میکده ات

آمدم باز درِ میکده ات گریه کنان
تشنه ام، تشنه ی دیدار، سبویی برسان
اینطرف آنطرفم جان رقیه نکشان
بنده ات را به سر سفره ی زهرا بنشان

دکمه بازگشت به بالا