شعر مناجات با خدا

خبط و خطا کردم

برای دردهایم روز و شب فکر دوا کردم
برای جرعه ای از جام فیض تو دعا کردم

تو گفتی رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِيلاً ، به روی چشم
رسیدم تا به اُدْعُونِي تورا از جان صدا کردم

بی آبرو و خطاکارم

دوباره دست به روی سر گدا بکشید
دوباره پرده به روی گناه ما بکشید

بی آبرو و خطاکار و مست عصیانم
کشان کشان دل من را سوی خدا بکشید

ببخش این بنده را

یا بسوزان درمیان شعله خاکستر شوم
یا ببخش این بنده را، آدم شوم بهتر شوم

بنده ی بد را زدن کاری ندارد.تو نزن
جای آن راهم بده در خانه ات نوکر شوم

اغفرلنا

دستاي خاليمو كي جز تو ميبينه
هرشب پاي حرفام كي جز تو ميشينه

اغفرلنا گفتم ياربنا رحمي
درد دل من رو تنها تو ميفهمي

عبد گنهکار

آمده عبد گنهکار الهی به علی
آمده بنده سربار الهی به علی

روسیاه آمده ام روی مرا رد نکنی
من خطاکار و تو غفار الهی به علی

روسياهم

مرتكب شد روسياهي اشتباه ديگري
اشتباهي مرتكب شد روسياه ديگري

نامه ي اعمال من پر بود از كار گناه
ثبت شد در كارهاي من گناه ديگري

الهی العفو

ابرم و نشد که بارونی باشم
عبدِ صالحی که میخونی باشم
دستم از سفره شعبون خالیه
نشد آماده ی مهمونی باشم

یا ارحم الراحمین

برای دردهایم روز و شب فکر دوا کردم
برای جرعه ای از جام فیض تو دعا کردم

تو گفتی رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِيلاً ، به روی چشم
رسیدم تا به اُدْعُونِي تورا از جان صدا کردم

الهی العفو

گذشت کن که بسی اشتباه آوردم
دلی شکسته به شوق نکاه آوردم

عذاب بدتر از این کم محلی ام بکنی
مرا ببخش که بار گناه آوردم

یا غیاث المستغیثین

بنده ی بی چشم و رو را بنده‌پرور خواسته
آمده ماه اجابت کردن هر خواسته

آی صاحب‌خانه!مهمان آمده..،ردش نکن
حاجتش را سائل‌ات تنها از این در..،خواسته

الهی العفو

تشنه ام! آب در این مشک ندارم چه کنم
آمدم گریه کنم اشک ندارم چه کنم

طبل رسوایی من را سر بازار زدند
آبروریزی من را همه جا، جار زدند

یا ستارالعیوب

اگرچه سائل از اینجا بی ادّعا نگذشت
کریم، لحظه ای از خواهش گدا نگذشت

به رغم اینهمه گردن کِشیدنم یکبار
ز حرمتِ منِ بی آبرو خدا نگذشت

دکمه بازگشت به بالا