شعر مدح و مناجات حضرت زينب (س)

یا ام المصائب

دلبران را دل اسیرِ دلبری زینب است
عاشقان را سر فدایِ سروری زینب است

جن و انسان و ملائک را نگر چون یک به یک
بر کف آنها مدال نوکری زینب است

ناموسِ خدا هستی

ای آنکه ناموسِ خدا هستی
پرده‌نشین عرش، نام توست
جایی که عقلِ ما نخواهد رفت
بالاتر از آنجا مقام توست

ناموسِ خدا

ای آنکه ناموسِ خدا هستی
پرده‌نشین عرش، نام توست
جایی که عقلِ ما نخواهد رفت
بالاتر از آنجا مقام توست

جبل الصبر

اقتدار از شکوه او جاری
عظمت از ابهتش لبریز
می شود در برابر حلمش
اقیانوس ، قطره ای ناچیز

شجاعت

چه کسی مثل تو انقدر اُبهّت دارد!؟
با خدایت چه کسی این همه اُلفت دارد!؟
خون ما پایت اگر ریخت، حکایت دارد
سر شکستن ز غم عشق تو لذت دارد

عشق

سحر است و دمیده دولت عشق
نوبتی باشد است نوبت عشق
کوه می لرزد از اُبُهَت عشق
می نویسم به نام “حضرت عشق”

باب رحمت

سلام سوره ی صبر سلاله ی سادات
سلام ای حرمت باب رحمت و حاجات
تبرک است خاکی که خورده بر کف پات
به شانت اسیه، ام المسیح و هاجر مات

کرم زینب

هر که به هر جا رسد از کرم زینب است
بوی خوش کربلا از حرم زینب است

طیّ زمان ها نرفت یک اثر از پرچمش
ملک سلیمان که نیست ، این علم زینب است

و ما ادراک ما زینب

هرچه دارند سینه زنها از دعای زینب است
هرچه می بارند قطعا از عطای زینب است

هیئت و بزم و عزا و روضه و هرچه که هست
کلهم از برکت آه و نوای زینب است

عقیله

برای داغِ حرم او همیشه چون سپر است
صبور باشی اگر,درد و غصه بیشتر است

چگونه صبر نموده بر آن مصائب سخت
کسی که مظهر الله و زینت پدر است

بی بی جان

 

از این که دختر شیر است و خواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است

برای شیرزن عصر خود شدن کافی ست
همین که خون علی در رگش سرازیر است

خورشید من

هرگز ندیده کس به دو عالم زن این‌چنین

خون خوردن آن‌چنان و سخن گفتن این‌چنین

در قصر ظالمان به تظلم که دیده است

شیرآفرین‌زنی که کند شیون این‌چنین

دکمه بازگشت به بالا