شعر مدح و مناجات

من سرم خورده به سنگ

راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو
جز عطا, ای آسمان اصلا نمی آید به تو

دلشکسته آمدم سویت, پناه آورده ام
دل شکستن بی گمان اصلا نمی آید به تو

خدا کند

خدا کند که مرا فاطمی حساب کنی
به نوکری شده یک بار انتخاب کنی

شبیه قنبر مولا که نه ولی از لطف
مرا غبار قدوم ابوتراب کنی

خیرُ نِسا

قالَ جبریلُ فَیا ربّ ِ وَ من تحتَ کِسا
وحی شد اوّلهُم فاطمةُ خیرُ نِسا

مصطفی بود و علی بود وحسن بود و حسین
بعلُها بود و بَنوها و ابوها بفِدا

معصیت عادت شد و

حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد
این گدای بی وفا هم واقعا نوکر نشد

درد و غم هایم زیاد و این دلم آلوده است
معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد

آه از فردا

 

امان ز گریه ی امروز و آه از فردا
بگو نتابد خورشید و ماه از فردا

دوباره چاله ی هجر تو پر نشد امروز
تو چاره کن که نیفتم به چاه از فردا

شعر مدح امام حسین ع

بهشت عالـَم امکان حریم توست حسین
نگاه من به دودست کریم توست حسین

تمام عرش مـُعلاّ شبیه فرش فقط…
به زیر پای گـدا و ندیم توست حسین

حق مادری

بر گردنم عمری ست حق مادری دارد
خورشید گونه رسم ذره پروری دارد

وقتی خدا فرمود: لو لا فاطمه…یعنی
بر کل مخلوقات زهرا برتری دارد

کربلا میبرى ام یا نه؟ بگو!

چه کمالى, چه جمالى, چه جلالى دارند!
سینه چاکان تو دیگر چه ملالى دارند؟!

غیر شاهنشهى تو که به دل ها برپاست
همه حکام جهان روز زوالى دارند

یا عزیز الله

رو بگردانی زِ ما دنیا جهنم می شود
روزیِ ما روز و شب اندوه و ماتم می شود
پلکهایت باز کن درهای رحمت را نبند
بی نگاه تو دل ما خانة غم می شود

روسیاهم من

سرد و بی روحم ببین دنبال درمان امدم
سر به زیر و روسیاهم من پشیمان آمدم

بند دنیا بودم و عقبی فراموشم شده
دور ماندم از تو با حال پریشان آمدم

به درد بی دوایم

به درد بی دوایم تا ابد مرهم نمی بخشم
که عشقت را به کل ثروت عالم نمی بخشم
به تن پوشم اگر یک نخ بود از جامه ی لیلا
ردایم را به صدها شال ابریشم نمی بخشم

در انتظارِ تو

دوباره حرف دل عاشق تو بین دهان است
چنان گُدازه ی آتش فشان که در فوران است

چه پاسخی ز سلام تو بشنویم شب و روز
که جمع های جهان هرچه هست جمع کران است

دکمه بازگشت به بالا