ویران شده

در خون نشاند اشکِ یتیمانش
خورشیدِ سرنهاده به زانو را
خیمه به خیمه,داغ, سرایت کرد
. آتش زدند معجر و گیسو را .

عطرِ کربلا

تربتش عطرِ کربلا دارد
غربتش روضه ی رضا دارد

گنبدش , آسمان…طلایش, نور
روزها , گنبدِ طلا دارد

کریم آل طه

از حُسنِ نبی,در دو جهان,محشری آمد

آغاز گرِ فوت و فنِ دلبری آمد

ماهِ رمضان,عطر امامِ حسن آورد

با آمدنش,رایحه ی قمصری آمد

"رسول مهربانی"ص"

ایجانِ عاشقان همه قربانت,

خورشید وماه,آینه دارانت

وَالَّیل”,گیسوانِسیاهِ توست

وَالفَجر”,سر زده ز گریبانت

به یاد سامرا …

عمریست پا به پای شما گریه میکند

همراهِ”های هایِ شما” گریه میکند 

یکآسمان ستاره ی گم کرده راه…آه

دنبالردِّ پای شما گریه میکند 

شام غریب

شبیهِ هرچه که عاشق,سَرَت جدا شده است

تمامِ هستیِ پهناورت جدا شده است

 

غزل چگونه بگویم ز قطعه های تنت؟!

که بیت بیت ِ تو از پیکــرت جدا شده است

شعرخوانی امام هادی در مجلس متوکل

شعر تو دل ستمگران را لرزاند

یعنی که “قساوتِ جهان” را لرزاند


مضمون تو,”کاخِ” ظلم را درهم ریخت


حتی دلِ”خاک”های آن را لرزاند

عارفه دهقانی

برای امام هادی علیه السلام

در بینِ کلوخ و خشت,جریان دارد

تا ساحلِ سرنوشت,جریان دارد

هر قطره ی آبی که به این رود رسید,

در قطعه ای از بهشت,جریان دارد

 عارفه دهقانی

 

غربتِ پنج گوشه

مانندِ بقیع,سامرا پرپرِ کیست؟

این غربتِ پنج گوشه,غم پرورِ کیست؟

وقتی که “غم” است گوشه ی دیگرِ آن,

شش گوشه ی این ضریح,یادآورِ کیست؟

عارفه دهقانی

عروسِ خانه ی حیدر

عروسِ خانه ی حیدر شد

دوباره فاطمه ای دیگر

بزرگوارو مؤدّب بود

شجاع زاده زنِ حیدر

 

مجموعه رباعیات فاطمی

هرگاه که میکنم نگاهت بانو

میخواهم از آهِ گاه گاهت بانو:

“روزی نرسد جدایی افتد بینِ

دستِ من و چادرِ سیاهت بانو”

قصه بی مادری …

یک خانه در این شهر, دیگر ” در ” ندارد!

دیگر مدینه ,عطرِ نیلوفر ندارد


آهسته و نم نم ببار ای ابر…امشب

اشکی برای شست و شو ,حیدر ندارد

دکمه بازگشت به بالا