سرت سلامت

سر کویت اگر قرار من است
خنده های تو نوبهار من است

به جنون‌ آمده قلم امشب
کلمه..واژه در حصار من است

حضرت عشق

قلم به دست شدم بعد مدتی بانو
بگويم از تو و از شان شوكتى بانو

قلم بدست شدم تا فضائلت گويم
بگويم از تو كه درياى رحمتى بانو

غیرت الله

می وزد باد گرم در صحرا
همه ی دشت گرم و سوزان است
یک پسر بچه از تبار حسن
چشم بر راه اذن میدان است

عزیز خواهر

مرا قابل نمی دانی و‌ یا اولاد خواهر را؟
قسم باید دهم یعنی تورا و جان مادر را؟
نگاهی کن‌ تو قد و قامت این دو دلاور را
به سر بستند یا زهرا به بازو نام حیدر را

یتیم امام حسن(ع)

گره ای در میان ابرو داشت
در دلش اضطرار عالم بود
هی به خود گفت می روم اما
گره دست عمه محکم بود..

امان از دل زینب

صدای خنده از یک سو صدای آه از یک سو
طلوع شمس از یک سو هلال ماه از یک سو
به پای شیر مردان خستگی راه از یک سو
به دریا خیرگی مادری ناگاه از یک سو

حسین من

در وجودم طنین محتشم است
دیده ام شوق و رقص پرچم را
لطف کردی به من دوباره حسین
نوکری کردنِ محرم را

حضرت حبل المتین

می دهم بر تو سلام ای حضرت بالا نشین
السلام ای شمس عالم حضرت حبل المتین

کار ما دست شما افتاده از اقبال خوش
کار ما آسان نما ای جان جانان آفرین

داد از دست کوفیان

زحمتی دارم ای نسیم سحر
ببری تو پیام مسلم را
برسی خدمت عزیز دلم
برسانی سلام مسلم را

نسیم سحر

زحمتی دارم ای نسیم سحر
ببری تو پیام مسلم را
برسی خدمت عزیز دلم
برسانی سلام مسلم را

علی اکبر امام رضا

می دهد با نگاه بی رمقش
رو به مشهد سلام آخر را
کرده تکرار تشنگی جواد
ماجرای علیِ اکبر را

امان از دل زینب

بعد یک سال و نیم بی تابی
زینب است و مصیبت گودال
خاطرش هست ظهر عاشورا
اشتیاق جماعت خوشحال

دکمه بازگشت به بالا