الهی و ربی

گدا را تو با دیدهٔ تر ببخش
بکوبم سر ِ خویش بر در ببخش

بیا قبل از آنیکه رسوا شوم
به پیش همه روز محشر ببخش

وای حسین

با سنگ های تیز بهم خورده روی تو
جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو

تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم
پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو

یا قمرالعشیره

شیر میدان دار بودی پس چرا افتاده ای
ای امان خیمه‌ها از چه ز پا افتاده ای

من گُمَت کردم ، میان دشت حیرانم مکن
دست و پایی زن بدانم که کجا افتاده ای

سروِ رعنا

سروِ رعنایِ قدت قامت من خم کرده
داغِ تو نام مرا شهرهٔ عالم کرده

پیرِ عشقم من و تو حاصل عمرم هستی
ای جوان ماتم تو عمر مرا کم کرده

ولدی ولدی

زینب بیا ببین ثمرم ریخته زمین
بالابلند اهل حرم ریخته زمین

می خواستم بغل کنم اورا ولی نشد
ازلای دستها جگرم ریخته زمین

دستِ کریم ها

افتاده باز کار به دستِ کریم ها
مارانوشته اند گدا از قدیم ها
شانه زده به زلف کمندی نسیم ها
باید کشید نازِ نگاهِ یتیم ها

جانم حسن

افتاده باز کار به دستِ کریم ها
مارانوشته اند گدا از قدیم ها
شانه زده به زلف کمندی نسیم ها
باید کشید نازِ نگاهِ یتیم ها

من کویر خشکم

من کویر خشکم و محتاج بارانم حسین
اشکِ توبه می چکد برروی دامانم حسین

تا شنیدم گریه ، اسباب ِ رضایِ فاطمه است
با همه آلودگی دنبال جبرانم حسین

عزیزم حسین

عمری مريد ميکده و مست باده ايم
مستانه ،دل به حضرت معشوق داده ايم

قبل از سِر شتَن گِلِمان مفتخر شديم
در کوى عشق، نوکرِ اين خانواده ايم

شاهدِ کربلا

روضه دارِ منا توئی آقا
شاهدِ کربلا توئی آقا
پیش تو مادرت زمین خورده
نوة مجتبی توئی آقا

تبعید

در آسمان سامرا پیچیده بوی من

یادِ مدینه مانده بُغضی در گلوی من

هرشب بیادِ مادرِخود جامعه خواندم

شرحِ صفاتِ مادرم شد گفتگوی من

یا مظلوم

گفتم خليل زاده ام آتش عقب کشيد
دستى به روى شانۀ من با ادب کشيد
لعنت بر آنکه آتش از او با حياتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشيد

دکمه بازگشت به بالا