یا زهرا(س)

همان زمان که در آفاقِ عرش، دیده شدی
برای قصه‌ی لولاک، برگزیده شدی
تو میوه‌ی ملکوتی که در شب معراج
به اذنِ حضرت پروردگار، چیده شدی

مادر عباس(ع)

شبیه ابر ، پر از بغض‌های بارانم
من از اهالی خورشید در زمین هستم
در آسمان منِ بی ستاره ماهی نیست
به جای امّ‌بنین ؛ امّ بی‌بنین هستم

یا زهرا (س)

مثل هر شب خواب را در بسترش تنها گذاشت
رفت پای جانمازش؛ روی دنیا پا گذاشت

با قیامش آسمان می‌رفت زیر چادرش
قابِ قوسینِ رکوعش عرش را هم جا گذاشت

لاله‌های سربریده

بهار از چله‌ی داغِ زمستان‌ها خزان برگشت
به باغِ لاله‌های سربریده باغبان برگشت

زمین با گریه دور مقتلِ خورشید می‌گردید
صدای روضه‌ی روزِ دهم آمد؛ زمان برگشت

حسین جانم

جز گنبدت هر آنچه که تابید را ببخش
از پشت کوه آمده؛ خورشید را ببخش

شرک است، فکرِ سجده به شش‌گوشه‌کعبه‌ات
علاّمه‌های مکتب توحید را ببخش

مسافر حرمم

بخر مقابل چشمانِ خوب‌ها بد را
نشان بده به همه لطفِ بیش، از حد را

ببخش، حاجتِ من کمتر است، از کَرمت
خودت بخواه، برایم هر آنچه باید را

علمدار

زمین می‌لرزد از سنگینی باری که من دارم
شبیه شانه‌ی از داغ، سرشاری که من دارم

خسوفِ صورتت خورشید را خاموش خواهد کرد
بتاب ای ماهِ زخمی در شبِ تاری که من دارم

عصای پیریِ بابا

گرفته‌اند، جوان‌دارها جوان مرا
شکسته‌اند، کمان‌دارها نشان مرا

به ساقه‌ی گلِ‌سرخم زدند، اما نه
تبر زدند شکستند، استخوان مرا

قنوتِ مادرِ تو

برای خشکی لبِ تو آب گریه می‌کند
کویر، سینه می‌زند سراب گریه می‌کند

قنوتِ مادرِ تو بی‌جواب ماند و بعد از آن
برایش آسمانِ مستجاب گریه می‌کند

روضه‌ی عطش

برای خشکی لبِ تو آب گریه می‌کند

کویر، سینه می‌زند سراب گریه می‌کند

قنوتِ مادرِ تو بی‌جواب ماند و بعد از آن

برایش آسمانِ مستجاب گریه می‌کند

غرق طلوع تو

غرقِ طلوعِ توست، شب انتظار هم
مست از شرابِ رؤیتم؛ اما خمار هم

گلدسته‌ام؛ خراب؛ ولی دائمُ‌الاَذان
ای أشهدت سرودِ لبم در مزار هم

تحتُ‌القُبّه‌

در مزارت نفسِ ثانیه‌ها می‌گیرد

باد، دَم می‌دهد و مرثیه پا می‌گیرد

زائرت پنجره‌فولاد ندارد به بغل

ولی از آجرِ دیوار، شفا می‌گیرد

دکمه بازگشت به بالا