شب عشق و شب پیوند علی و زهرا
نیست عاشق به همانند علی و زهرا
روز محشر، به کتاب عمل ما بستهست
مهر تأیید، به لبخند علی و زهرا
شب عشق و شب پیوند علی و زهرا
نیست عاشق به همانند علی و زهرا
روز محشر، به کتاب عمل ما بستهست
مهر تأیید، به لبخند علی و زهرا
عرش را با ماه و با خورشید روشن کرده اند
آسمانی ها لباس نور بر تن کرده اند
عالم افلاک را گلزار و گلشن کرده اند
با حریرِ ابرها راهی معیّن کرده اند
وحی در هفت آسمان تا میزند ناقوس را
میبرد از خواب عالم وحشت کابوس را
پابه پای ناخدای خویش میخواند خدا
محرمیت نامه ی بین دواقیانوس را
وقتی که فاطمه به تو لبخند می زند
قلبت فقط به لطف خداوند می زند
لب وا کند و با غزل مهربانی اش
طعنه عسل به نیشکر و قند می زند
شاهان به هر دلبند گوهر هدیه دادند
اشراف به محبوب خود زر هدیه دادند
بین فقیران نیز هر کس دلبری کرد
او را ز گلهای معطر هدیه دادند
صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
نگاهش به در بود مهمان بیاید
صدای در آمد ، علی پشت در بود
دیده ام جلوه ای از روشنی محشر را
سحری نور دل فاطمه و حیدر را
ببرید آینه و جام و می و ساغر را
ریخت ساقی به کفم جرعه ای از کوثر را
خورشید همان شمس جمالش می شد
قوس قمر ابروی هلالش می شد
با اینهمه اوصاف علی یک جمله است
((صدیقه طاهره عیالش می شد ))
حسین رویت
از تو گفتن همیشه شیرین است
دل ما را دم تو تکسین است
لطف بی حدّ و مرز تو آقا
شامل حال ما محبّین است
هوای سینه ی دنیا چو عرش اعلاء بود
و نور عشق میان زمین و بالا بود
مدیحه خوانی داوود می رسد امشب
در این شبی که شفق هم نوای دریا بود
گـُل بریزید فاطمه شاد است
آسـمان ماتِ مـاه داماد است
رویِ لبهایِ عرشِ حق لبخند
صلـواتِ نَبـی بر این پیـوند
درود!طلعت خورشید روزگار علی
سلام مادر آب و سلام یار علی
کسی که گفته نیاید بهار با یک گل
خبر نداشته اصلاً ز نو بهار علی