شعر اعياد و مناسبت ها

حلال زاده

هو میکشیم نامِ علی را بیاورند
دیوانه‌های دامِ علی را بیاورند

میخانه زیر و رو شود از نعره‌های مان
یک دُور اگر که جام علی را بیاورند

دلتنگ نجف

حال و هوایت را به سر دارم حسابی
آقا هوای یک سفر دارم حسابی
مولا دلم تنگ نجف شد آخر شب
شاهد بخواهی چشم تر دارم حسابی

لا اميرالمومنين الا علي

اینکه از دستِ پیمبر دستِ او بالاست کیست
اینکه جمعش با نبی یک شعرِ بی همتاست کیست
اینکه در پایِ تنورِ خانه‌اش زهراست کیست
اینکه در قابِ خدا تصویرِ او تنهاست کیست

فقط به عشق علي

من آمدم به جهان فقط به عشق علی
که دل ببخشم و جان فقط به عشق علی

نه من، که خالق او، شده ست عاشق او
و شد خدای جهان فقط به عشق علی

حق نمك

حق داشت کعبه سینه ی خود را دوتا کند
چون راز را شنید و نشد برملا کند

کو آن کسی که نان علی را نخورده است
کو آن کسی که حق نمک را ادا کند

رضاي علي

چه خیال محال و چه خواب چپی که رسد سر من به سرای علی
به یقین بَسَم این که به هر مژه سُرمه کشم ز غبار عبای علی

به فدای تو روح درون تنم به فدای تو هم سر و هم بدنم
نه سر و بدنم نه که روح تنم همه کار و کسم به فدای علی

امير كبير غدير

به تو امیرِ کبیرِ غدیر می‌گویند
به نوکران تو عَبدُالاَمیر می‌گویند

به سنگ‌ریزه‌ی راهِ تو قله‌ی جبروت
به کوه، پیش تو ریگی حقیر می‌گویند

ناطق قرآن

کامِ خود را در نجف ، پُراز گهر باید نمود
با علی گفتن ، جهانی پُر شکر باید نمود

با ولایِ حضرت حیدر امیرالمومنین
سینه را بر آتش نفرت سپر باید نمود

انگور نجف

چنان صیدی که از کنج قفس بیرون نمی‌آید
یقین دارم که بی اذنش نفس بیرون نمی‌آید

علی شاه است شاهی که همه عالم فقیر اوست
ولی جز با لباسی مندرس بیرون نمی‌آید

عیدِ ولایت

باز هم آئینه ها..عیدِ ولایت آمده…

شیعیانِ مرتضی!وقتِ ضیافت آمده..

خنده را از لب نیاندازید عیدِ واقعی ست

سینه چاکانِ علی…هنگامِ بیعت آمده

شکوه

سلام ای مقصدِ غاییِ خلقت

سلام ای نقطه ی وصلِ حقیقت

غدیر ای چشمه ی جاری و جوشان

غدیر ای موجِ بیتاب و خروشان

عرش

لوح و قلم ، کرسی و عرش و ذات هو را

باید از او جویا شد ، اسرار مگو را …

در کوچه و پس کوچه های آسمان ها

جبریل هم یک نیمه شب ، گم کرد او را

دکمه بازگشت به بالا