شعر اعياد و مناسبت ها

حیدر کرار

ساقی بیا ز حیدر کرار دم بزن
زآن غزوه‌ها که بود علمدار دم بزن

از آن شبی که جای نبی خفت هم بگو
از سنّ و سال خود و خدا گفت هم بگو

حضرت حبل المتین

می دهم بر تو سلام ای حضرت بالا نشین
السلام ای شمس عالم حضرت حبل المتین

کار ما دست شما افتاده از اقبال خوش
کار ما آسان نما ای جان جانان آفرین

نادعلی

دفتر وصف تو یک عمر روایت دارد
بردن نام تو هم حکم عبادت دارد
در مقام تو همین نکته کفایت دارد
که خدا نیز به نام تو ارادت دارد

یا امیرالمومنین

قلم لال است اما می‌نویسم داستانش را
من و مدح علی؟!حتی نمیبردم گمانش را

گروهی‌ باعلی‌ مشغول و جمعی باعلی عاشق
مسلمان جای‌خود دارد چه سازم هندوانش‌ را

عالیِ اعلی

باید که تو را عالیِ اعلی بنویسم
در شعر و غزل یکسره زیبا بنویسم

باید بزنم نام تو را بوسه ای از عشق
در هر دو جهان سیّد و مولا بنویسم

علی ولی الله

سند دینِ خدا گر که فقط قرآن است
احمد آیینه ی وحی است و علی برهان است

مرتضی جلوه ای از صورتِ عرفانِ خداست
گلِ بستانِ بهشت و به همه قبله‌نماست

عشقم به حسین

آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت..
نام من را بین مهمان های تو آخر نوشت

دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت
دعوت من را برای این دو چشم تر نوشت

صدای پای محرم

به حکم این که فقط کربلاست منزل ما
معطر است به ذکر حسین محفل ما

به زرق و برق جهان دل نبسته ایم دمی
خوشیم ، تا که همین نوکری ست حاصل ما

گرفتار زیاد است

امروز به کوی تو گرفتار زیاد است
مثل من شرمنده گنهکار زیاد است
اما کرم توست که بسیار زیاد است
بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است

عبد گریزان

آمده جبران کند حرّ پشیمان حسین
آخرین جامانده را فوراً بخر جان حسین

عاقبت با آنهمه گردن کشی و اشتباه
سوی تو برگشته این عبد گریزان حسین

یا رب

یا رب اگرچه قهر تو باشد سزای ما
پاسخ بده دوباره به یا ربنای ما

تنبیه کن که گریه ما را در آوری
جوری بزن بلند شود ناله های ما

یوسفِ زهرا(س)

من به دنبال تو اما، تو به هر جا حاضر
چشمِ بینای تو بر عالم و جاهل، ناظر

روز و شب دل نگرانِ منی و میدانی
منِ غافل، نشدم دینِ خدا را ناصر

دکمه بازگشت به بالا