شعر شهادت اصحاب امام حسين (ع)

سر به زير آمدم

آمدي،خوش آمدي از من نبودي بي نصيب
منتظر بودم بيائي ياري شاه غريب

سر به زيري از چه بابت،سربلندي پيش من
تو نشان دادي پس از نفرين من هستي نجيب

بهار بیداری

هلا که ماه محرم بهار بیداری ست
چقدر کودک مظلوم تشنه ی یاری ست
به حکم صادره ی کل یوم عاشورا
میان غزه و سوریه کربلا جاری ست

بی شک فراق از یار را یعقوب می فهمد

بی شک فراق از یار را یعقوب می فهمد
در عمق آتش سوختن را چوب می فهمد

دل صیقلی باشد همیشه رونقش برجاست
این اصل را فیروزه ی مرغوب می فهمد

این نامه‌ای که از تو به دستم رسیده است

این نامه‌ای که از تو به دستم رسیده است

آتش به بند بند وجودم کشیده است

پرسید همسرم چه شده منقلب شدی؟
آقا مگر چه گفته که رنگت پریده است

دوباره سنج و علم کار دستمان داده

دوباره سنج و علم کار دستمان داده

به صفحه سوز قلم کار دستمان داده

دوباره نوحه ی ” هرلحظه بوی کرب و بلا

عجیب شوق حرم کار دستمان داده

از زبان جُون, غلام اباعبدالله (ع)

تا پیشکش کنم بجز این سر نداشتم

رویم سیاه!  تحفه‌ی بهتر نداشتم

در بین عاشقان تو شرمنده‌ام حسین!

حتی تنی سفید و معطر نداشتم

 

کریم اهل بیت (ع)

چه میشود که دوباره مجالمان بدهی

و وسعتی به فضای خیالمان بدهی

برایآنکه بیاییم در بقیع شما

برایآنکه بیاییم بالمان بدهی

دکمه بازگشت به بالا