شعر گودال قتلگاه

وای حسین (ع)

غروب بود که آهسته دوره ات کردند
غروب بود که از هر طرف کمین خوردی
غروب بود که نایی به پیکر تو نماند
غروب بود که از اسب بر زمین خوردی

السلام علی الحسین

شه به روی زمین بود و سنان
خنده های بلند سر میداد
شعله ی آتش خیام حسین
از رقیه فقط خبر میداد

واویلا

ته گودال خواهری افتاد
ای بمیرم که مادری افتاد

زنده زنده حسین را کشتند
به نفس های آخری افتاد

واویلا

قد غم دال بوده ساعتِ سه
وقت جنجال بوده ساعتِ سه

لشکر مست های کوفه نشین
دور گودال بوده ساعتِ سه

سالار زینب(س)

با خدا در حرمت از چه نیایش نکنم
باز همنالهء من شو که فروکش نکنم
چقدر حرف تلمبار شده روی دلم
تو بگو میشود از چشم تو خواهش نکنم؟

نوحوعلی الحسین

نوحوعلی الحسین که جدم غریب بود
دربین سی هزار نفر بی حبیب بود

نوحوعلی الحسین که یک شاه بی پناه
تنها فتاده بود به چنگال یک سپاه

آنقدر ناله شدم

آنقدر ناله شدم تا جگرم ریخت حسین
آنقدر اشک که مژگان ترم ریخت حسین

موی من تار به تارش شده پیش تو سفید
مثل پائیز شدم برگ و برم ریخت حسین

عصر عاشورا

عصر عاشورا دل اهل ولا آتش گرفت

خیمه‌گاه و چادر آل عبا آتش گرفت

سنگ بر پیشانی شاه شهیدان می‌زدند

طاق ابروها شکست و کبریا آتش گرفت

یا الله

بند بند پیکرت در بین صحرا ریخته
خون سرخ حلق تو در بین دعوا ریخته

آن زمانی که زمین خوردی ز روی ذوالجناح
پایه های محکم عرش معلا ریخته

حسین جان

دختری روی زمین و پدری بر نیزه
به دل اهل حرم زخم زد آخر نیزه
یک نفر آمد و با چکمه به پیکر کوبید
یک نفر آمد و برداشت مکرر نیزه

سالار زینب(س)

رفتن برای تو شد و ماندن برای من
بالای نی برای تو ، شیون برای من

هجده سر بریده از الان مال تو
هشتاد و چار دخترک و زن برای من

غریبِ مادر

سکوتِ ماسه‌های داغ یعنی بسترش با من
صدای بادِ سوزان می‌رسد: خاکسترش با من

غریبِ زخمیِ لب‌تشنه گیر اُفتاده در گودال
که حتی آفتابِ داغ گوید پیکرش با من

دکمه بازگشت به بالا