پرچمِ اهل حرم موی سرت بود حسین
دستهٔ آل علی خون جگرت بود حسین
سربلندم که در این شهر اسیر تو شدم
زینبت در همه جا در به درت بود حسین
پرچمِ اهل حرم موی سرت بود حسین
دستهٔ آل علی خون جگرت بود حسین
سربلندم که در این شهر اسیر تو شدم
زینبت در همه جا در به درت بود حسین
حرامی دید آشوب تو را چشم ترَت را نه
تحمل میکنم اما وداعِ آخرت را نه
لباست کهنه پیراهن، تحمل میکنم باشد
ولی ای عشق، غارت کردن انگشترت را نه
بی تو چه سَخت می گذرد روز و ماه ها
بسته شده مسیرِ گلویم به آه ها
ما و اسارتی که کسی در زمان ندید
افتاده ایم دستِ همین دل سیاه ها
اینجا شده هر آهِ مضطر دردسرساز
این کوچه ها شد بهرِ خواهر دردسرسازً
الغوث از چشمانِ هیزِ این جماعت
که شد برایِ چند دختر دردسرساز
می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو
تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو
از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند
اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند
بعد از دو ماه اشک و عزا فابک للحسن
خواهی رضای فاطمه را فابک للحسن
این روضه وا کند گره ی کور را : اگر
دردت شده بدون دوا , فابک للحسن
ببار رحمت خود را,همیشه بارانی
دلم هوای تو کرده خودت که میدانی
دو ماه گریه برای عزای تو کم بود
چه میشود که همیشه مرا بگریانی
معراج من یعنی که غمخوار تو باشم
آواره ی کوی علمدار تو باشم
گفتم سگ کوی تو هستم تا کمی هم
در زندگانی ام وفادار تو باشم
روضه تمام گشت و دلم در هوای تست
آری دل شکسته ی من مبتلای تست
باور نمی کنم که شب آخر عزاست
پس صاحب عزای دو ماه عزا کجاست
عاشقان را خبر دهید اینک
آخر ماه گریه آمده است
نزد این خانه آبرو دارد
هر که از راه گریه آمده است
می رود ماه صفر با همه شور و نوا
ماه حزن و غم و اندوه, مه اشک و بکا
اول ماه محرم همه گفتیم حسین
آخر ماه صفر ما همه گوییم رضا
خون میچکد به دوشم از چشمهای نیزه
من هم عزا گرفتم با های های نیزه
یا شهر تیره گشته یا تار گشته چشمم
تنها تو را شناسم ای روشنای نیزه