شعر شهادت طفلان حضرت زينب (س)

امیری حسین و نعم الامیر

آمد یکی در قالب جعفر به میدان
آن دیگری در هیبت حیدر به میدان

طاقت نمی‌آرد سپاه کوفه قطعا
زینب فرستاده دو تا لشکر به میدان

عزیز خواهر

مرا قابل نمی دانی و‌ یا اولاد خواهر را؟
قسم باید دهم یعنی تورا و جان مادر را؟
نگاهی کن‌ تو قد و قامت این دو دلاور را
به سر بستند یا زهرا به بازو نام حیدر را

ای جان زینب

خلوت شده دور و برت جانم فدایت
ای جان زینب، جان طفلانم فدایت
فرزند ها هستند بی شک جان مادر
من جان برایت هدیه آوردم برادر

یا زینب(س)

کوه از کمر خم می شود در پای زینب
پیدا نگردد واژه ای همتای زینب
مثل چکاچک های ناب ذولفقار است
هر خط به خط از خطبه ی غرای زینب
یک شهر ساکت می شود وقتی بخواهد

جان زینب

نور چشمم فدای طفلانت
جان زینب همیشه قربانت
زندگی من و تب و تابم
دست من خالی است دریابم

جبل الصبر

سلام حضرت دارالسلام‌ها زینب
سلام جامع جمع امام‌ها زینب

شکوه صبر و سکوت و صلابت و فریاد
حماسه‌ی ابدی و سَّلام‌ها زینب

یا زینب(س)

چیزی نداشتیم اگر این غم نداشتیم
این غم نبود یک دلِ خُرم نداشتیم

تو آمدی برای همه ، این زمین اگر
قدرِ تو می‌شناخت جهنم نداشتیم

یا زینب(س)

زینبم! جلوهء ذات تو حسین
متحیّر ز صفات تو حسین
عاشق صوم و صلات تو حسین
آشنا با جملات تو حسین

جانم زینب(س)

حاجیان چون یک به یک پرپر شدند
در منای عاشقی بی سر شدند

نوبت پرواز اهل راز شد
مادری با کودکان دمساز شد

یا زینب(س)

بیا بنگر که زینب با خودش دو اختر آورده
دو خورشید جهان آرا دو ماهِ انور آورده

به اینان نان عصمت شیر با مهر علی داده
دو سرباز از تبار آستان جعفر آورده

حسین من

چیزی نداشتیم اگر این غم نداشتیم
این غم نبود یک دلِ خُرم نداشتیم

تو آمدی برای همه ، این زمین اگر
قدرِ تو می‌شناخت جهنم نداشتیم

امیری حسین

به دست خویش گرفته‌ست هر دو ماهش را
چنان امیر که می‌آورد سپاهش را

پر است هر قدمش از هزار بیم و امید
چو عاشقی که بگیرند از او نگاهش را

دکمه بازگشت به بالا