شعر محرم و صفر

بابای خوبم

اسم تو را با داد گفتم بی‌قرارم خب
تا بازگردی از سفر چشم انتظارم خب

خیلی خنک شد این دلم خوابش پرید اصلا
از اینکه تووی تشت بودی شرمسارم خب

خم شد کمرم ، پیر شدم ، بار گرفتم
بعد از تو فقط دست به دیوار گرفتم

مجبور شدم یاد بگیرم بنویسم
مجبور شدم…! لکنت گفتار گرفتم

یا عزیز الله

سوره مریم به روی نیزه ها تفسیر شد
آب وقتی به حرم آمد که خیلی دیر شد

یا عزیز الله چشمت را روی نیزه ببند
نان خشک انداختند و دخترت تحقیر شد

شهر عشق

تا هست کربلا دل ما بی پناه نیست
عمري که خرج سینه زنی شد تباه نیست

مستیِ ما اگر که گناه است، غم مخور
در شهر عشق، هیچ دلی بی گناه نیست

پشت دروازهء ساعات

سخت بود همسفر نیزهء اعدا شدنم
سخت تر بهر سفر بی تو مهیّا شدنم

پشت دروازهء ساعات به من سخت گذشت
حائل سنگ جفا بر سر سقا شدنم

الشام الشام الشام

اینجا همه کورند و از آیات می‌گویند
خورشید را حتی چراغی مات می‌گویند
این سرزمین تیره را شامات می‌گویند

یا زینب

دور محمل چه شلوغ است مکافات شده
قافله وارد دروازه ساعات شده

سنگ در دست رسیدند و خوش امد گفتند
بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند

قرص ماهی از دل گهوار بیرون میزند..
شیرخواره مثل یک سردار بیرون میزند

یک علی زیر عبا و یک علی روی عبا
از دم خیمه علی هربار بیرون میزند

شعر حضرت سیده خوله

حضرت سیده خوله سلام الله علیها دختر امام حسین علیه السلام که در مسیر شام بر اثر افتادن از ناقه به شهادت رسیده است

روضه از دختری ست دردانه

آسمان از غمش به گریه شده

روضه خوان فرق میکند امشب

راوی روضه اش رقیه شده

عمو عباس

خدا کند که دگر خیمه ای بنا نشود
بنا اگر شده بی صاحبش رها نشود

خدا کند که قد و قامت یلان غیور
کنار جسم برادر ز غصه تا نشود

دل بیقرار

دل بیقرار، دیده ز دل بیقرارتر
جز تو ندیده ایم در عالم نگارتر

دل دل نمی کنیم که دلداده ات شویم
چون بوده بر غمت ز ازل. دل، دچارتر

یا حسین(ع)

بهار تب زده قربانی خزان شده است
زمین بهانه ی نفرین آسمان شده است

سر مفسر قرآن به رحل نیزه نشست
چه خاکها به سر خیل قاریان شده است

دکمه بازگشت به بالا