شعر محرم و صفر

حسین من

بر روضه هات باغ جنان غبطه می خورد
بر بیکرانه ی تو کران غبطه می خورد

بی قیمت است قطره اشکی که می چکد
دریا به چشم گریه کنان غبطه می خورد

گریه بر مظلوم

سنت سینه‌زنی دل را معطر می‌کند
گریه بر مظلوم چشمان را مطهر می‌کند

سرنوشت اشک در هیئت نوشته می‌شود
روزی یک‌سال را روضه مقدر می‌کند

شورِ دوباره

نام تو اذانی ست که از روی مناره
انداخته در سینه ی ما شورِ دوباره

لب تر نکنی نیز فدایی تو هستیم
عشاق ندارند نیازی به اشاره

مدیون روضه ام

شکر خدا که جز دم تو دم نساخته
جز ماتم تو غصه و ماتم نساخته
مدیون روضه ام که من رو سیاه را
جز گریه ی برای تو آدم نساخته

حسین من

هر آن کسی که نَدارد به دِل غَم، از ما نیست
به سِرِّ عِشق نَشُد هَر که مَحرَم، از ما نیست

غَمِ تو را به دِلِ ما خُدا زیاد کُنَد
هر آنکه خواسته اَز تو غَمِ کَم، از ما نیست

ماه حسین آمده

حالم بهشت میطلبد ، غم بیاورید
ماه حسین آمده ، ماتم بیاورید

اذن دخول روضه ز زهرا گرفته ایم
وقت طهارت است ، زمزم بیاورید

هَل مِن مُعین

زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین… دوباره جهان رنگ غم گرفت

هیئت حریم توست که ما زائر توییم
خوشبخت شد کسی که شفا از حرم گرفت

حسین من

میگریم از غم تو به خون جگر حسین
امشب خدا کند که نیاید سحر حسین
بگذار تا به صبح تماشا کنم تورا
شاید نشد قسمت من این دگر حسین

قرار عاشقی

پای قرار عاشقی ات سر گذاشتی
از هرچه بهتر است تو بهتر گذاشتی

می خواستی که دل ببری از گدای خود
این کار را به عهده ی اکبر گذاشتی

عشق تو

اگر مرا نظر لطفت انتخاب کند
مرا که ذره ام عشق تو آفتاب کند
رهین منت عالم نمی شوم هرگز
اگر حسین مرا نوکرش خطاب کند

نیا عزیزم

جونم برات بگه نیا عزیزم
یه روی خوش بهم نشون ندادن
غریب کشی چقد تو کوفه بابه
یه ثانیه بهم امون ندادن

قلوب من والاه

جان فدای عزای محترمش
چه شکوهیست در بساط غمش

قبره فی قلوب من والاه
آمدی روضه، آمدی حرمش

دکمه بازگشت به بالا