شعر محرم و صفر

گفتم نزن

گفتم نزن افتادم از پا باز هم زد
او را قسم دادم به زهرا باز هم زد
کودک زدن دارد مگر،صد بار گفتم
من که ندارم با تو دعوا باز هم زد

گلزار حرم

دیگر به گلزار حرم نیلوفری نیست
در بین آیات غریبت کوثری نیست

منزل به منزل رفتم و فهمیده ام که –
از چشم نامحرم نگاه بدتری نیست

بيا عمه كمك كن

نمانده ذره اي حتي به جسم خسته جان اصلأ
نه ماند از شدت لكنت مرا شرح بيان اصلأ

بيا عمه كمك كن راس بابا را بده دستم
نمانده در تن رنجور و بيمارم توان اصلأ

یه دختری

میریزه اشکام دونه دونه
آهسته آهسته رو گونه
یه دردی دارم توی سینه
دردی که هیشکی نمیدونه

بابا برایم دعا کن

دیگر شکستن ندارد ،بال وپر کوچک من
میترسم از هم بپاشد،این پیکر کوچک من

آه ای سر روی زانو،ای ماه آشفته گیسو
دیشب خودت روضه خواندی ،بر منبر کوچک من

نجابت

یک کاروان شکوه و جلالت رسیده است
یک پارچه عفاف و نجابت رسیده است

یک کاروان ملائکه دور و بر حرم

یک شهر ، ماهِ خوش قد و قامت رسیده است

وقت اش نشد

وقت اش نشد ديگر تو را راحت ببينم
اندازه ي قدري فقط صحبت ببينم

من كار واجب با تو دارم،وقت تنگ است
بايد تو را ديگر به هر قيمت ببينم

نوای عشق

حال و روزش با نوای عشق بهتر می‌شود
هر که چشمش در میان روضه ها تر می‌شود

این دل سنگم که جای خود، شنیدم از کسی
ریگ‌های دشت با نام تو گوهر می‌شود

من آمدم که گریه کنم

من آمدم که گریه کنم دست من بگیر
ترسم زمان رود شود این عرصه زود ، دیر

قسمت نشد اگر که جوانمرگ تو شوم
لطفی نما شوم درِ این خانه پیرِ پیر

سیر مسیر عشق

سیر مسیر عشق شور و حال می خواهد
معشوق حتما عاشق فعال می خواهد

عشق زبانی حاصلش اصلاتقرب نیست
حاجی شدن زنجیره اعمال می خواهد

راه بود و راه بود

راه بود و راه بود و راه بود
کاروان همراه ثارالله بود

کاروان نه قبله گاه عالمین
مرد یا زن جمله عشاق الحسین

غم تو آبروی ماست

غم تو آبروی ماست این غم را مگیر از ما
دلیل پلک های زخم! مرهم را مگیر از ما

نگاه خیس ما ارثیه ی آبا و اجدادی ست
بیا لطفی کن این حق مسلّم را مگیر از ما

دکمه بازگشت به بالا