هجوم به خانه وحی

ریختند و وحشیانه با لگد در را زدند

عده ای هم جای در… پهلوی مادر را زدند

عده ای هیزم به دست و عده ای هم با قلاف

بی هوا آتش به پا کردند وهی… در را زدند

شعر محسنیه

علی زهرای خود را بعد از آن فریاد پیدا کرد
بماند اینکه چادر را حسن در باد پیدا کرد

به غیر از در,که در هم خورد شد شرقی و غربی شد
زمان,خم شد شبیه فاطمه,ابعاد پیدا کرد

محسن بن علی (ع)

در موقع سپر شدنش محسن
کامل نگشته بود تنش محسن

زهرا به خانه بود و سپر می شد
هر دفعه موقع زدنش محسن

شعر وداع با ماه صفر

اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمُردم پس از محرمتان

لباسِ مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کَنَم از آن؟ چگونه از غمتان؟

امام الرئوف

نام حسین سینه زنان را یکی یکی
با گریه گرد کرببلا جمع میکند
نزدیک شصت روز خودش سفره پهن کرد
این سفره را امام رضا جمع میکند

کتاب عشق

به هنگام گرفتاری توکل بر خدا عشق است
گره ها را سپردن دست یار آشنا عشق است

بیا تسلیم حق باشیم و راضی بر رضای او
که در سیر اِلیَ اللّهی توسل بر رضا عشق است

شعر مناجات با امام زمان عج

اندازه دوماه عزا غم گرفته ام
چشمم گواه این دل ماتم گرفته ام

پیراهن سیاه تنم را شب فراق
بر سینه ام نهاده و محکم گرفته ام

مناجات با امام زمان عج و وداع با ماه صفر

گرچه چشمان مرا اشک غمت پر می کند
تا قیامت بر غمت چشمم تفاخر می کند

می رسد آن روز که نان شب هجر تو را
رونق بازارت ای خورشید! آجر می کند

کفتر جلد خراسانم

در آستانت از تو پنهان نیست حیرانم
مانند یک نوزاد پاکم زیر بارانم

پای مرا بشکن که پابند خودت باشم
دستم بدامانت ببین الوده دامانم

در احتضار

  1. از قصر بیرون زد, عبا روى سرش بود

در احتضار انگار جسم مضطرش بود

دور و برش گریه کنى اصلاً نیامد

اى کاش پیش این برادر, خواهرش بود

آتش زهر

افتاده ای بر روی خاک و پر نداری

جز دیده‌ی تر مونسی دیگر نداری

آنقدر غربت می‌چکد از جسمت آقا
ناخواسته می‌گویمت مادر نداری

سوز زهر

عبا کشیده به سر غربتی نهان دارد
نگاه زار به این حالش آسمان دارد

به یک قدم نرسیده دوباره می‌افتد
مشخص است تنی زار و ناتوان دارد

شعر روضه امام رضا ع

وقتی عبا را بر سر خود می‌کشیدی
بند امید عالمی را می‌بریدی

خوردی زمین دیگر نشد برخیزی از جا
دیدم سوی دیوار خود را می‌کشیدی

کوکب امام رضا

یگانه بانوی قم ! کوکب امام رضا
فدای گریه ات ای زینب امام رضا

چگونه عرض کنم تسلیت به محضر تو
شهید شد وسط حجره ای برادر تو

حضرت رضا (ع)

بر سر کشیده است عبا حضرت رضا
بر لب گرفته ذکر و دعا حضرت رضا

آه از جگر بلند شد و مرثیه گرفت
تا سر کشید جام بلا حضرت رضا

جگر گوشه خاتم

ای جگر گوشه خاتم جگرت می‌سوزد
یا رضا بال و پرت بال و پرت می‌سوزد

آمدی آه! عبا روی سر انداخته ای
زهر کاری شده یا اینکه سرت می‌سوزد؟

دکمه بازگشت به بالا