شعر روضه حضرت محسن (ع)

گرفت فرصت دیدار آسمانش را

به دست ضربه ی در, طاقت و توانش را

چقدر حسرت دیدار ماند بر قلبِ

پدر که خوب ندیده است پهلوانش را

شعر امام حسن (ع)

با یاد تو که غصه شماری کنم حسن
جاری ز چشم, اشک بهاری کنم حسن

تا که رِسم به روضه ی سبز مصیبتت
سوگند بر تو لحظه شماری کنم حسن

شعر مدح حضرت زهرا(س)

بچه ها را دور هم عشق به مادر جمع کرد
تک تک ما را خود زهرای اطهر جمع کرد
فاطمه به شیعیان درس ولایت داده است
شیعه را عشق به حیدر پای منبر جمع کرد

شعر _امام حسین(ع)

توبه کردیم که دیگر غم دنیا نخوریم
تا حسین هست غم روزی فردا نخوریم
توبه کردیم که تا سایه هیأت باقی ست
لحظه ای حسرت فردوس خدا را نخوریم

شعر روضه حضرت زهرا(س)

هر روز قدری از بدنت اب میشود
با شدت زیاد تنت اب میشود
چشمت چه گود رفته در این روزهای سخت
از بس که پا به پای تنت اب میشود

شعر روضه حضرت زهرا(س)

نوبتِ توست , بیا فضّه پرستاری کن
فاطمه از رمق افتاد , بیا کاری کن

بعدِ یک عمر , نگهداریِ زهرا از تو ,
چند روزی تو از این خانه نگهداری کن

مدح و مرثیه حضرت زهرا (س)

ز فاطمه چه بگویم؟ عفاف او محشر

عطای جامه شام زفاف او محشر

به لحظه لحظه عبادات و نافله غوغاست

به وقت حادثه شرح مصاف او محشر

مرثیه حضرت زهرا (س)

اول سکوت صبح معبر را شکستند
شب حرمت محراب و منبر را شکستند

بغض پدر در قلب آنها ریشه کرد و
با سنگ کینه بغض مادر را شکستند

روضه فاطمیه

زبانحال امام حسن (ع) با حضرت عباس (ع)

عباس! زهرا جلوه‌اش پیغمبری بود
نقشش برای حفظ آیین, حیدری بود

عباس, اسلام نبی, اسلام زهراست
معیار کفر و دین همانا مادر ماست

بعد از نبی, دست علی شد بسته عباس
از کینه‌های عده‌ای اسلام‌نشناس

عباس من, جانِ علی و جانِ مادر
این کوچه را در ذهن خود حک کن برادر

عباس می‌دانی چه خاکی بر سرم شد؟
این کوچه روزی قتلگاه مادرم شد

تا در سقیفه غاصبان را نصب کردند
با حیله‌ای از ما فدک را غصب کردند

با مادرم رفتیم حق را پس بگیریم
باغ فدک را از کف ناکس بگیریم

ناگاه, آن دیو سیاه و مشرک و پست
از ره رسید اینجا و راه مادرم بست

عباس, اینجا مادرم زهرا زمین خورد
طوری زمین افتاد گفتم مادرم مرد

عباس, این کوچه حسن را پیر کرده
با غصه‌ها جان مرا زنجیر کرده

عباس, می‌دانی غم ناموس سخت است
یک عمر, حزن و حسرت و افسوس سخت است

عباس, زخم مرتضی خیلی نمک خورد
ناموس او در کوچه‌ها از بس کتک خورد

آه ای یل ام‌البنین, ای شیر حیدر
زهرا کشی رسم است اینجا, ای برادر

ناموس زهرا را مراقب باش, عباس!
دور و بر کلثوم و زینب باش, عباس!

امیر عظیمی

شعر روضه امام حسن (ع) در فاطمیه

سالها رنج مستمر دارد

باخودش داغ مستتر دارد

خودش این روزها پسر دارد

از همه غصه بیشتر دارد

روضه جانسوز حضرت زهرا (س)

هیجده سال داشت اما حیف, گیسوانش سفید شد مادر

چقدر روزهای پایانی دردهایش شدید شد مادر

رد شد از بین چادر خاکیش , تندبادی ز تازیانهء غم

بعد از آن ضربه های پی در پی , سرو قدش چو بید شد مادر

شعر شهادت حضرت زهرا (س)

مشتی پر از تو مانده که در لانه ریخته

خاکستر تو پشت در خانه ریخته

اصلأ بنا نبود که ظلمی بنا شود

اما چه شد که اینهمه ویرانه ریخته

مدح امام حسن (ع)

دستان تو, صد دست… نان, خرما…فقیران

هستند گرد سفره ات تنها فقیران

با پادشاهی گرد یک سفره نشستن…

این را نمی دیدند در رویا فقیران

تا لحظه ای چشمان مستت را ببینند

در راه تو چشمند سر تا پا فقیران

حاتم بیاید روی پاهایت بیفتد

شاید پذیرفتی تو او را با فقیران

هر بار می بخشی و از بس نا شناسی

هر بار می پرسند نامت را فقیران

مانند تو کی پادشاهی چند نوبت-

تقسیم کرده هستی اش را با فقیران؟!

تنها دعای زیر لبهاشان همین است:

همسایه ات باشند آن دنیا فقیران

جانم بهای لحظه ای با تو نشستن

دستی بکش روی سر ما…ما فقیران

***

نان و نمک دادی, بپردازند ای کاش

حق نمک را  روز عاشورا فقیران

حسن اسحاقی

 

زبانحال امیرالمومنین (ع)

رفتی ولی نرفته گلم بوی تو هنوز

دارد سرم هوای سر کوی تو هنوز

بعد از تو سوی چشم مرا اشک میبرد

ای سمت چشمهای ترم سوی تو هنوز

روضه فاطمیه

شبهای درد و نافله و بیقراری ام

چشم خداست شاهد شب زنده داری ام

گاهی میان گریه که از هوش میروم

اشک علیست آنکه میاید به یاری ام

روضه بستر شهادت

نفس, نفس زدنت را شمردم و دیدم
چقدر فاصله دارند هر نفس باهم
یکی ,دوتا نفست هم که بوی خون می داد
نفس بزن ,نفسی مادرانه میخواهم

دکمه بازگشت به بالا