عزیزم حسین

از کرده ی خود شدم پشیمان ، دورم
از دایره ی رحمت یزدان دورم

از خانه تو گذشتم و در نزدم
من دست نیازم و ز دامان دورم

آقا علی

راحت برو راحت بیا هرجا علی هست

اصلا چرا احساس غربت تا علی هست؟!

فورا برو بتخانه را ویران سرا کن

حالا که روی شانه ات آقا علی هست

یا زینب

لگام ارض و سما زیر گام حضرت زینب
پیمبران همه مست مقام حضرت زینب

به امر عشق به پا خواست پای دار و ندارش
که دین قوام گرفت از قیام حضرت زینب

صـــبرِ زینـــب

صـــبر مبهوت زیرِ لب می گفت :
مگر این زن چه طاقتـــی دارد ؟
صـــبرِ ایّـــوب جـــایِ خود ، امّا
صـــبرِ زینـــب حکایتــــی دارد

به نام زینب

از عشق بخوان به نام زینب
فطرس بگو از مقام زینب
برداشت کلاه از سر خویش
تاریخ به احترام زینب

عزیز مادر من

به سر رسید دگر داستان غربت من
کجایی ای سبب خنده ولادت من
عزیز مادر من ، یار با محبت من
همیشه دیدن روی تو بوده عادت من
مریض درد فراقم بیا عیادت من

یا زینب

از آن روزی که این زیبنده زینب نام می گیرد
فقط از چشـــم هایِ یک نفر الهــام می گیرد

به لبخندِ بــرادر می سِپارد اشــک هایش را
فقط پروانــه در آغـوشِ گُــل آرام می گیرد

امان از دل زینب

بعد یک سال و نیم بی تابی
زینب است و مصیبت گودال
خاطرش هست ظهر عاشورا
اشتیاق جماعت خوشحال

یا عقیله بنی هاشم

خواهر، جواهر است بدان قدر گوهرش
بر ديدگان خود بنشان مثل مادرش

بي بال و پر مباش كه دامان خواهران
چون آشيانه است و برادر، كبوترش

وای زینب

فکر کن ظهر شود روز به آخر برسد
لحظه ها بگذرد و ساعت خنجر برسد

لحظه ی آخر گودال به کندی برود
خنجر کینه سراسیمه به حنجر برسد

یا ولی الله

چقدر منتظر و بی قرارمانی تو
شبیه ابر بهاری ز مهربانی تو

حضور گرم تو احساس می شود دائم
همیشه و همه جا در کنارمانی تو

ام المصائب

کربلا در خاطراتم خون و خنجر ماند و بس
یک دلِ آشفته و صد داغِ دلبر ماند و بس

آنچه از دشتِ بلا در خاطراتم پُر شده
اشکِ خونِ دیده ی ساقیِ لشکر ماند و بس

ام المصائب

هستی ات را امتحانی پُر بلا از تو گرفت
سایهٔ روی سرت را کربلا از تو گرفت

تا که در صبرِ مصائب شهرهٔ عالم شوی
آمد و دست قضا فوراً عصا از تو گرفت

جان عشق

این زن که در نوشتنش اینقدر مطلب است
شرح کتاب حیدر و زهراست؛ زینب است
زینب همان کسی که شریک امام بود
هرچه بجز حسین برایش حرام بود

یاصاحب الزمان

دل هست مبتلای تو یاصاحب الزمان
دارد به سر هوای تو یاصاحب الزمان

تا جمعه ها به خاطر تو ندبه میکنم
سرمستم از دعای تو یاصاحب الزمان

آقای من

هر قطره دریا می‌شود وقتی بیایی
صحرا شکوفا می‌شود وقتی بیایی

آئینه در آئینه در آئینه لبخند
دنیا چه زیبا می‌شود وقتی بیایی

دکمه بازگشت به بالا