شعر شهادت حضرت زهرا (س)

عجل وفاتي

از اين به بعد و بعد از اين دلواپسم من
در شهر پيغمبر غريب و بي كسم من

يك عمر از تو دل نخواهم كند زهرا
با آنكه ممسوس به ذات اقدسم من

تشییع مادر

سخت است هان، دیدار آخر، مخفیانه
در نیمه شب تشییع مادر، مخفیانه

هرگز وداعی اینچنین را کس ندیده
با پیکر مجروح همسر، مخفیانه

یابن الحسن

یابن الحسن! پناه! امید! آرزو! حیات!
یا صاحب‌الزّمان! همه‌ی هستی‌ام فدات

مهلت بده امام زمان! خادمت شوم
شاید به درد تو بخورم ؛ لازمت شوم

یا قمرالعشیره

دیدمت دیدمت دچار شدم
آه اینگونه بیقرار شدم
مُندرس آمدم به پشت درت
چشمت افتاد و نونوار شدم

بیت الاحزان

شام غریبان می شود در خانه، بی تو
چون بیت الاحزان می شود در خانه، بی تو

من با حسن آرام می سوزیم، اما
زینب پریشان می شود در خانه، بی تو

سرچشمه‌ی وحی

فاطمه سرچشمه‌ی وحی است، کوثر شاهد است
باء بسم‌اللهِ قرآن تا به آخر شاهد است

فاطمه سوغاتی عرش است، در تندیس سیب
لیلة‌المعراج، می‌داند؛ پیمبر شاهد است

زهرای مرضیه

جایی که اعتبار گدا فرق میکند
حتماً اصول جود و سخا فرق میکند

در خانه ی محقٌر زهرای مرضیه
با آفتابْ…نوعِ عطا فرق میکند

جرعه جرعه غم

جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد

گریه ها می کردد تا امت شود بیدار… حیف
از صدای گریه اش امت فقط بی خواب شد

بانویِ غم

پرواز را بانویِ غم باور نکردم
جا ماندنم را در الم باور نکردم
من زنده ام با خاطره هایِ خوشِ تو
مرگِ تو را یک لحظه هم باور نکردم

یاس پرپر

این یاس پرپر روضه هایش فرق دارد
شعر و غزل گفتن برایش فرق دارد

روی کبود و قامتی خم، دست لرزان
با دیگران لحن صدایش فرق دارد

میانِ بسترِ

پس از سه ماه به او چشمِ کودکان اُفتاد
بلند شد برود راه ، ناگهان اُفتاد

پس از سه ماه به سمتِ تنور خود را بُرد
پس از سه ماه چه شد که به فکرِ نان اُفتاد

روزِ غمگینت

ای برادر چه می‌کنی با خود
چند روزیست سرد و خاموشی
سر به زانو گرفته‌ای چندی
لبِ خود می‌گَزی نمی‌جوشی

دکمه بازگشت به بالا