شعر شهادت حضرت محسن (ع)

سوره ی کوثر

قسم به سوره ی کوثر که محسنی هستم
به لحظه لحظه ی محشر که محسنی هستم

به فاطمه به علی، تا نفس به سينَم هست
بگویم از سر باور که محسنی هستم

بانوی عالم

دری که بوسه گه انبیای عظمی شد
چگونه بود که با ضربه ی لگد وا شد

بجای دسته گل جای احترام و سلام
شرار، قسمت آن خانه ی معلی شد

فاطمیه

پیراهن سیاه بر این غم ادامه داد
در ختم فاطمیه به ماتم ادامه داد

پیراهن سیاه،سیاهِ سکینه شد
در فاطمیه هم به محرم ادامه داد

مادر سادات

باز هم بوی دود می‌‌آید
فتنه‌ها باز شعله‌ور شده‌اند
مصطفی رفت و امتش دور
خانه‌ی فاطمه چه شر شده‌اند

خزان گشت بهارم

افتاد گره پشت در خانه به کارم
در نقطه آغاز خزان گشت بهارم

از بار فشار در و دیوار نشد تا
یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم

وای مادر

چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است
نوشته اند دم در به فضه رو زده است

حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید
بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است

مدینه غرق عزا

شهرمدینه غرق عزاگشته درغم است
مهمان خانه نبوی کوه ماتم است
زهرا زداغ هجربود دل غمین وزار
باز این چه شورش است که درخلق عالم است

یا مظلوم

به غمش التیام بگذارید
تیغ را در نیام بگذارید
جنگ را ناتمام بگذارید
به علی احترام بگذارید

غنچه ناخورده شیر

اولین محکمه عدل الهی محسن است

آنکه شد کشته ولی در بیگناهی محسن است

غنچه ناخورده شیری که پیمبر نام او

انتخابش کرده بااِذن الهی محسن است

از غرورم نمانده هیچ اثری
هستیم را گرفت میخ دری

مادرم را به پیش چشم علی
بی هوا می زدند چل نفری

ای کودکِ مادر

روی هیزم ها نخواب ای کودکِ مادر برو
از دلِ این خاک تا دامانِ پیغمبر..برو

گرچه دلبندِ منی امّا بقربانت شوم..
بهرِ حفظِ سیّد و آقای من حیدر برو

در پشتِ ابرِ تیره

در پشتِ ابرِ تیره مگر آفـتـاب نیست
محسن مگر دلیلِ غمِ بوتراب نیست ؟

تاریخ ، نام قاتلِ زهرا چه بوده است ؟
یادم نبود مَصلحتی در جــواب نیست

دکمه بازگشت به بالا