غم گرفته است حسینیه زهرایت را
شعله کوبید در ِ جنت الاعلایت را
بشکند پاش الهی چه کسی نیمهی شب
برده آرامش فردوس ِ مصلایت را
غم گرفته است حسینیه زهرایت را
شعله کوبید در ِ جنت الاعلایت را
بشکند پاش الهی چه کسی نیمهی شب
برده آرامش فردوس ِ مصلایت را
آسمان را کمی تکان بدهید
نیمه شب آمده اذان بدهید
لذت گریه در نماز شبِ
خودتان را به عرشیان بدهید
گفتم خليل زاده ام آتش عقب کشيد
دستى به روى شانۀ من با ادب کشيد
لعنت بر آنکه آتش از او با حياتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشيد
دارم هوای تربت شیخ الائمه
چشمم به دست رحمت شیخ الائمه
منت خدایی را که ما را خلق کرده
از خاک پای حضرت شیخ الائمه
ای وارث سلاله ی سائل نوازها
ذکرلب تو رونق راز و نیاز ها
ای روضه خوان آتش و میخ گداخته
از روضهء تو ریخت به رضوان گدازها
اندوه و غم به چشم ترت سخت می گرفت
یک عمر غصه بر جگرت سخت می گرفت
از روضه های خانه ی مادر دل شما
در کوچه موقع گذرت سخت می گرفت
از رویِ دیوار ، از دور و برِ او ریختند
نیمه شب با ریسمانی بر سر او ریختند
کاش در آن نیمهشب زهرا نمیدیدش چه شد
بر سرِ او در قنوتِ آخرِ او ریختند
در سجده رفته را لگد پا نمی زنند
افتاده را برای تماشا نمی زنند
از پشت بام داخل خانه نمی روند
آتش به درب خانه خدایا نمی زنند
از مهر ، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفره ام کباب ، به غیر از جگر نداشت
” ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم “
جز داغ دل ، نصیب ، جگر بیشتر نداشت
السلام ای دل و دلدار اباعبدالله
ششمین سید و سالار اباعبدالله
همه با دیدن تو یاد حسین افتادند
ای حسینیه سیار اباعبدالله
ما حسینی شدگان ِ نفس گرم توایم
دوباره آسمان و آتش وخاكستر پرها
خدايا رحم كن بربيگناهي كبوترها
دوباره پاي هيزم واشده در كوچه ،يعني كه
مدينه جاي أمني نيست بهر اكثر درها
نبودم تا نمایم استماع منبر اورا
ولی با قالَ صادق درک کردم محضر اورا
حدیث اش هر کسی بشنفت قطعاً کِی تواند گفت؟
ننوشیداست قدر جرعه ای از ساغر اورا