شعر شهادت حضرت معصومه (س)

ای کریمه

 

نه که تنها محضرت سائل فراوان آمده
تاجری دلخسته هم از سبزه میدان آمده
دسته ای از سینه زن های اصیل اردبیل
چارپایه خوانی از بازار تهران آمده

خدا نخواست

قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینه‌ای در برابرش باشی

نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی
میان راه, پرستوی پرپرش باشی

چه آه خسته ای داری

ای اقیانوس ها سرچشمه ی آن رود چشمانت
ملائک بنده ی پیوسته ی معبود چشمانت

ز قاب قوس او ادناست بالا تر مقام تو
اگر که زیر پایت آسمان, پس چیست بام تو؟

زهر فراغ خورد

آقا سلام خواهرتان روبراه نیست
دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست
می خواست تا به طوس بیاید ولی نشد
ور نه رفیق بی کسی ات نیمه راه نیست

تو نور بودی

در راه که می آمدی خوشحال بودی
روی پر جبریل روی بال بودی

مشتاق دیدار برادر بود چشمت
یعنی گرفتار برادر بود چشمت

سلام روشنی صحن آب و آئینه

سلام حضرت بانوی مهربانی ها
سلام روشنی صحن آب و آئینه
سلام سنگ صبور تمام مردم شهر
هزار حرف نگفته است با تو در سینه

یوسف چرا به گوشه‌ی کنعان نمی‌رسد

یوسف چرا به گوشه‌ی کنعان نمی‌رسد
این هجر, این عذاب به پایان نمی‌رسد

خشکم زده, ترک ترکم, تشنه‌ام, چرا
بارانِ رحمتی به بیابان نمی‌رسد

گرچه از دوریِ برادرِ خود

گرچه از دوریِ برادرِ خود

ذره ذره مریض‌تر میشد

عوضش میهمانِ مردمِ قم

لحظه لحظه عزیزتر میشد

از نوکرانِ نوکر معصومه ایم ما

 

گرچه سیاهْ لشکر معصومه ایم ما
از نوکرانِ نوکر معصومه ایم ما

از حوزه های درس مشخص تر است که…
پایین پای منبر معصومه ایم ما

عزت پایدار معصومه

آیه‌ی انتظار معصومه
عزت پایدار معصومه
مایه‌ی افتخار معصومه
همه جا سفره‌دار معصومه

کنارِ حضرتِ معصومه ما چه کم داریم

 

اگر چه درد … اگر چه هزار غم داریم
کنارِ حضرتِ معصومه ما چه کم داریم

کنارِ دخترِ باران و خواهرِ خورشید
بهشت حرفِ کمی هست تا حرم داریم

حضرتِ ذَالحجابِ وَ العِصمَه

این تجـلّیِ زینـبِ کـبراست
کوثرِ بی نظیرِ کشورِ ماست
سایه یِ لطفِ او رویِ سرِ ماست
حـرمِ او حـریمِ مادرِ ماست

دکمه بازگشت به بالا