شعر شهادت امام باقر (ع)

امام غریبم

هنوز غصه به هر تار و پود داری تو
هنوز زخم در عمق وجود داری تو
هنوز شکوه ز امواج رود داری تو
چقدر خاطره های کبود داری تو

غریب ابن غریب

پیش تو ای که شکافنده دانشهایی
زیر و رو کردن این دل که ندارد کاری
به نگاهی بشکافد دل شاعر که ندید
بهتر از بیت شما، در دو جهان درباری

او روضه ها را دید

با چشم هایی کودکانه نینوا را دید
ما روضه ها را خوانده ایم او روضه ها را دید

روزی ولایت را اساس عاشقی دانست
ما تازگی فهمیده ایم او تا کجا را دید

یا امام باقر(ع)

کودکی باغی از ریاحین است
آسمانش ستاره آذین است

کودکی فصل خوب خاطره هاست
و پر از روزهای شیرین است

مسموم زهرم

جاني به تن نيست
از تشنگي ديگر توان پا شدن نيست

مسموم زهرم
مظلومم اما پيكرم دور از وطن نيست

باقرالعلم

ای بقیع غم تو کرببلایی دیگر
کربلا بود برای تو منایی دیکر
کوفه تا شام ، تو را سعی صفایی دیگر
در غریبان ، تو غریب الغربایی دیگر

خورشیدِ عشق

نگاه کن! تب و تابِ عمیقِ زائر را
مزارِ خاکیِ خورشیدِ عشق، باقر را

بیار جامه‌ی مشکی، که باز هم امشب
غمِ عزیز، مکدر نموده خاطر را

بزم عشق

بزم عشق است روضه خوانی تو
نذرعشق است زندگانی تو

بحر علمی نشانه کرمی
صاحب عرش اگرچه بی حرمی

باقرالعلم النّبی(ع)

از «ندانستن»، از این خسران خجالت میکشند
عالمان عمریست از علم تو منّت میکشند

حرفهایت درّ ناب و سیرهٔ تو معتبر
در احادیث تو سبک بندگی شد جلوه گر

یاد العطش

ز خاطرات و مرورش هنوز بیزارم
به یمن گریه ی شب تا به صبح بیدارم

ز بغض های فرو رفته در گلو پیداست
غرور له شده ام بین طرز رفتارم

مسیر سعادت

من امام هدایتم مردم
من مسیر سعادتم مردم

من دلیل به کل این خلقت
من امام به پاکی و عصمت

روحِ عشق

شیعیان! دانید روحِ عشق چیست
مُهجتِ قلبِ حسینِ بنِ علیست

در حقیقت شد نجاتِ عالمین
خونِ مظلومیتِ جدم حسین

دکمه بازگشت به بالا