شعر وفات حضرت خديجه (س)

مادر ام ابیها

فرشته پهن کرده زیر پایش باز بالش را
ندیده در نمازش جز خدای ذوالجلالش را

فقط او بود تنها یاور تنهایی احمد
پیمبر هم ندیده بعد از او دیگر مثالش را

مادر اسلام

تو را از جنس دریا آفریدند
سراپا نور یکجا آفریدند
تو را هم کفو طاها آفریدند
به دامان تو زهرا آفریدند

یا عزیز الله

افتخار دین و آیین را اگر می شد سرود
شعر اول از خدیجه لب به گفتن می گشود

ای که بر شأن بلندت کوه ها زانو زدند
وی که بر خاک قدمهایت فلک دارد سجود

ام‌المؤمنین

هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد
یک راه نوری از زمین تا آسمان می شد

آری خدیجه هم مطهر هم معطر بود
پس آب در دستش گلاب و زعفران می شد

مادر

ای ا‌ولین رکابِ برای پیامبر
ای پارکاب ، هستِ فدای پیامبر

تنها نه اینکه معنی نام تو برکت است
خیر تو معجزاتِ عصای پیامبر

ام الائمه

مسندنشین عالم بالا خدیجه
فخر قریش و همدم طاها خدیجه
ام الائمه مادر زهرا خدیجه
مادربزرگ زینب کبرا خدیجه

ام المؤمنین

اگر در سرنوشتت نیست تا “ام البنین” باشی
فقط زهرای تو کافیست “ام المؤمنین” باشی

شده دامان تو شأن نزول سوره ی کوثر
خدا میخواست بانوجان، تو زهرا آفرین باشی

ام المومنین

هم میان آسمان هم در زمین
می درخشد نام تو همچون نگین

این مدال قیمتی از آن توست
اولین بانوی این دین مبین

خدیجه الکبری

شعر را باید دوصد دیوان و دفتر داشتن
تا از آن بانو مگر یک واژه در بر داشتن

من به فهم ناقص خود اینقدَر دانسته‌ام
می‌توان در وصف او یک عمر منبر داشتن

ولایت محور

او که الگوی ولایت محوری فاطمه است
یا خدیجه حک روی انگشتری فاطمه است
نیست ام المومنین هر زوجه ی ختم رسل
شرط ام المومنینی مادری فاطمه است

مادر

خدا سند زده دل را به نام مادرها
فتاده لیلی لیلا به دام مادرها
بهشت و عرش برین زیر پای مادرهاست
چگونه شرح دهم از مقام مادرها

یا خدیجه الکبری

مرغ دلم جلد آسمان خدیجه است
دست دخیلم بر آستان خدیجه است

لطف رسول خداست شامل حالش
هرکه از اقوام و دوستان خدیجه است

دکمه بازگشت به بالا