شعر شهادت اهل بيت (ع)

گریه میکنم

برخاک با شکسته پری گریه میکنم
بر زخم مانده بر جگری گریه میکنم

با خاطرات کوچه ی باریک سالهاست
درتنگنای هر گذری،گریه میکنم

تمام عشق

تمام عشق خطی از کتاب فاطمه است
و نور ذره ای از آفتاب فاطمه است!

به استناد بیانات سیزده معصوم
بهشت هشت درش جمله باب فاطمه است!

انسیة الحورا

از اشک های چشمِ تو زمزم درست شد
از ناله های نیمه شَبَت غم درست شد

با یاریِ مَلائِکه در هیئتِ خدا
از چادرِ سیاهِ تو پرچم درست شد

راه ولايت

قدم برداشت محض خاطر حق پدر آنجا
شهيد اول راه ولايت شد پسر آنجا

شكايت دارم از دل سنگي ديوار بيش از در
ولي آسيب اصلي را رسانده ميخ در آنجا

ولی الله

افکند روی همسرش مولا عبایش را
با دست های بسته هم دارد هوایش را

آخر امانتدار خوبی هست وقتی که
دستش سپرده مصطفی روح رهایش را

کَرَمِ فاطمه

هرچه داریم همه از کَرَمِ فاطمه است
دوجهان قطره ای از موجِ یَمِ فاطمه است

آن بهشتی که خدا وصف به قرآن کرده
گوشه ای از حَرمِ مُحترمِ فاطمه است

بيتُ الحرام

صدبار قدرش برتر از بيتُ الحرام است
اين خانه اي كه قبله ي دارُالسّلام است

اين آستان ، جايي ست كه حتّي كنــيزش
در خلوت خود با ملائك هم كلام است

خیلی جوانی

هرچند دیگر خسته ای از زندگانی
راهی اگر دارد بمان خیلی جوانی
حتی هنوزم با نگاه نیلی خود
غمهای عالم را ز دوشم می تکانی

زهرای من

هرکه جانانه به پای غم دلبر مانده
نام‌ او در دل تاریخ سراسر مانده

لبمان با قدح ساقی‌کوثر تر شد
آنچنانی که لب از باده‌ی او تر مانده

عزای فاطمه

گل که شد مقصود،حتی خار حاجت می دهد
خار با تو می شود گلزارحاجت می دهد

زینب و زهرا بماند فضه هم جای خودش
توی این خانه در و دیوار حاجت می دهد

جان مصطفی

به نیمه جانی ات ای جان مصطفی زهرا
قسم به هر تبِ تو می روم از این دنیا

دعای خیر تو را اهل شر نمی خواهند
مبر به سختی عزیزم دو دست را بالا

بیقرارم

حرف از علی(ع) بود و تمام ِ تکیه گاهت
رفتی سپر باشی! خدا پشت و پناهت

دلشوره دارم! بیقرارم! کاش تقدیر…
فوراً رقم میخورد طبقِ دلبخواهت

دکمه بازگشت به بالا