شعر فاطمیه

نام علی را هر نفس تکرار می کرد
افلاک را از نور خود سرشار می کرد

بر عهده رزق عالم لاهوت را داشت
روح الامین در منزل او کار می کرد

حَورا

نام تو را آیینه حَورا میگذارد
یعنی که گل بر صورتت جا میگذارد

ثابت شده حتی نسیم صبحگاهی
تاثیر بر گلبرگ طوبی میگذارد

آه و واویلا

کسی که مِهر نبی پُر نموده جامش را

ز خاطرش نبرَد لحظه‌ای غلامش را

سلام میدهد و دلخوشم ز مرحمتش

که مرتضی برساند به ما سلامش را

مادری از نفس افتاده

مادری از نفس افتاده و غوغا شده است
وسط همهمه گم ناله زهرا شده است

فی بیوت اذن الله فراموش شد و
پای آلوده ترین ها به حرم وا شده است

طفل بی‌گناه

در کوچه سد کردند راه مادرم را
کشتند طفل بی‌گناه مادرم را

گرچه برای ادعای خود سند داشت
رد کرده‌اند اما گواه مادرم را

قبول کن

قبول کن تو مرا تا که مستجاب شوم
دوباره گریه کنِ مادرت حساب شوم

مرا خرابِ خودت کن، خرابِ غیر نکن
ز محضرت بروم هر کجا، خراب شوم

با ضرب پا

با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شد
در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد

خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه
گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد

وای مادرم

خواست خاموش کُنَد دور و بَرَش را که نشد
پشتِ در جمع کُنَد بال و پَرَش را که نشد

در آتش زده شد ضربدرِ ضربه‌ی پا
خواست تا دفع کُنَد ضربِ دَرَش را که نشد

رفتى

رفتى و خالى كرده اى دورو برم را
رفتى و پاشيدى تمام لشكرم را

زينب سراغت را كه مى گيرد عزيزم
از شرم خود بالا نمى گيرم سرم را

اشک مناجات

اشک مناجات سحر را میخرد زهرا
گریه کن خونین جگر را میخرد زهرا

وقتی شریکت شمع باشد سود خواهی برد
پروانه بی بال و پر را میخرد زهرا

مهر مادرى

اين ماه سوم است گرفتار بسترى
شكر خدا كه ظاهراً امروز بهترى

چيزى نگفته ام به كسى مهربان من
دل تنگ نگاه توام مهر مادرى

انسیه حورا

دنیای بی زهرا شبیه یک سراب است
هستی بدون حضرتش نقشی بر آب است
اصلاً بدون فاطمه بودن، عذاب است
هرکس که بی زهرا شود، در اضطراب است

دکمه بازگشت به بالا