پوریا باقری

یک سال حسرت خوردم

این شهر خالی جای ماندن نیست
اینجا برای زندگی سخت است
هرکس که این شب ها کنار توست
الحقُ والانصاف خوشبخت است

آه آقای غریبم

بینِ این شهر , کسی فکر خدا نیست حسین
بخدا در دلشان , مهر و وفا نیست حسین

نامه دادند بیایی … ولی انگار هنوز…
این دیارِ پدری , جای شما نیست حسین

شعر بمناسبت شهادت محسن حججی

هرآنکه در دل خود عِرق و غیرتی دارد
همیشه شوقِ وصال و شهادتی دارد

جهان نظاره کند این شکوه ایران را
که شیعه از کرمِ حق چه عزتی دارد

یا غریب الغربا

حرم, ورودیِ بابُ الجواد یادت هست؟
گلایه و غم و دردِ زیاد , یادت هست؟
دعای اینکه “خودش هرچه داد…” یادت هست؟
صدای “پیرزنِ بیسواد” یادت هست؟

بانی بزم عزا

نشسته روی لبم باز نام حضرت صادق
نوشته اند مرا هم , غلام حضرت صادق
فدای لحن فصیح و پیام حضرت صادق
ستون مذهب ما شد , کلام حضرت صادق

حضرت حمزه(ع)

السلام علیک یا حمزه
جان عالم فدایتان آقا
السلام ای عموی پیغمبر
نور چشمان حضرت طاها

بابا حسین…

امروز با لب های خشکیده
دائم به فکر دختری بودم
بی تاب تر از روزهای قبل
دل خون طفل مضطری بودم

شعر ولادت حضرت علی اکبر (ع)

بنویسید به بالینِ همه باباها…
یک پسر , خوب تر است از همه ی دنیاها…

بنویسید به روی سَرِ هر مجنونی ,
سهمِ او خونِ دل است از شَعَفِ لیلاها

خیمه ام

 

نفس خسته ی زنی تنها
پشت این قافله به جا مانده
چشم هایش شبیه ابر بهار
بین دستان او دعا مانده

شعر شهادت حضرت موسی ابن جعفر(ع)

ما را گدای خانه ی زهرا نوشته اند
خاک قدوم حضرت مولا نوشته اند
مهمان سفره های تولّا نوشته اند
خود را زمین زدیم , که بالا نوشته اند

شعر ولادت حضرت علی اصغر(ع)

آقای دنیایی و این عالم , گدایت
ای جان به قربان صدای “خنده” هایت

ما که دخیل بند قنداق تو هستیم
محتاج دستان تو و لطف دعایت

شعر روضه حضرت ام البنین(س)

بعد زهرا برای اولادش
همدم روزهای تنهایی
تو برای غریبی مولا
بهترین حس و حال “زهرایی”

دکمه بازگشت به بالا