اشعار روضه امام عسکری ع

صـفایِ امامِ سامرّا

دلم برایِ حرم تنگ می شود به خدا
مـنم گـدایِ عـطایِ امـامِ سامـرّا

خدایِ عَـزَّوَجَل می دهد مَـدَد بزنم
دَم از مـرام وُ صـفایِ امامِ سامرّا

یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست

یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست

سامرایی شده ام, راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده, از دست شما نان کم نیست

امشب دو دیده ام ز غمت پرستاره است

امشب دو دیده ام ز غمت پرستاره است
آن را که نیست چاره بجز این چه چاره است

در سامرا اگر چه نشد زائرت شوم
دل را به یاد مقتلت از جان کناره است

قسمت این بود

قسمت این بود که من هم به جوانی بروم
با دلی سوخته زین وادی فانی بروم

آنچنان زهر بهم ریخته ارکان مرا
نفسی نیست که با آه و فغانی بروم

دکمه بازگشت به بالا