اشعار روضه اهل بیت

طفل را کشتند

جماعتی که توان از علی ز کف بردند
پناه بر در ثانی ناخلف بردند

هنوز جسم نبی بر زمین نمایان بود
که آبرو ز جوانمردی و شرف بردند

یا اباالمهدی

شرر فتاده به جان تو یا اباالمهدی
ربوده تاب و توان تو یااباالمهدی

مگر! که بغض عدو بر سرت چه آورده؟

چکیده خون ز دهان تو یا اباالمهدی

یا صادق آل عبا…

کاش میشد بگذارند مُهیا گردد
شبِ او صبح به محرابِ مصلا گردد

شبِ او صبح نشد , نیمه شب او را بردند
تا که با زخمِ زبان آن شبش احیا گردد

شعر بستر شهادت حضرت زهرا (س)

بسترت را جمع کن٬ یک روز دیگر هم بمان
التماسم را نکن رد٬ فاطمه پیشم بمان
 بی تو یک لحظه تو میدانی که میمیرم ٬بمان
ای جوانم ٬تکیه گاهم ٬سرد و دلگیرم٬ بمان

حرف از اسارت و غل و زنجیر یار

زندان صبر بود و هوای رضای او

شوقش کشیده بود به خلوت سرای او  

زندان نبود,چاه پر ازکینه بود و بس

زنده به گور کردن آیئنه بود و بس 

دکمه بازگشت به بالا