اشعار شب تاسوعا

عَلَم افتاد

 

مانده ام که بِبرم یا نَبرم پیکر تو؟!
در کـَمینـَند بریـزند دوباره سرِ تو

هردودست وعَلَم افتاد زمین کافی نیست
می رود تکه به تکه همه یِ پیکرِ تو

ساقی خاندان ما رفته

یاعلی!پهلوان ما رفته
ماه از آسمان ما رفته
جان نداریم جان ما رفته
ساقی خاندان ما رفته

این حرم عباس دارد

 

وقتی که رویِ شانه ات دیدم عَلَم را
حس کـرده ام آرامـشِ اهلِ حرم را

تا لحظه ای که این حرم عباس دارد
هرگـز نمی بیند کسـی نیلـوفـرم را

در علقمه صدا به صداهم نمی رسد

در علقمه صدا به صداهم نمی رسد

 آخر چرا امید و پناهم  نمی رسد

بیرون خیمه منتظرش مانده ام ولی

باور نمی کنم به نگاهم نمی رسد

کمی مراعاتش کن مویش شکستنی است

کمی مراعاتش کن مویش شکستنی است
شبیه مادرمان پهلویش شکستنی است

دگر تو نیزه نزن بس که از سنان خورده
مگر ندیده ای که نیزه از دهان خورده

آقا یواش بال و پرت تیر میخورد

آقا یواش بال و پرت تیر میخورد

اینجا تمام دور و برت تیر میخورد

بی دست میروی و زمین میخوری و آه

یعنی حرم ببین سپرت تیر میخورد

خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است

خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است

ای مو سپید, لحظهٔ سرخم رسیده است

.

روی تو با هزار چشم, دیدنی‌تر است

شُکرش, هزار دیده مرا آفریده است

گر نخیزی تو زجا , کار حسین سخت تر است

گر نخیزی تو زجا,کار حسین سخت تر است

نگـــران حـــرمـــم , آبـــرویـم در خـــطر است

.

‎قـــامـــت خــم شـــده را هـر که ببیند گوید

‎بی علمدار شده , دست حسین بر کمر است

بال و پر غم تو به بال و پرم گرفت

بال و پر غم  تو به بال و پرم گرفت

داغ تو بود نور ز چشم ترم‌گرفت

آرام از نگاه حرم محو می شدی

هی رفته رفته قلب من و خواهرم گرفت

گذشته است دراین داغ آب ازسر آب

گذشته است دراین داغ آب ازسر آب
که آب هم شده شرمنده در برابر آب

کسی ندیده که دریا به آب رو بزند
ولی به حکم ادب آمده به محضر آب

نیاز داشت چو طفل رباب , جو به عمو

نیاز داشت چو طفل رباب , جو به عمو
سپرد علقمه چون تشنه ها گلو به عمو

به سمت رود که دریا نمیرود , باید
که علقمه برسد بعد جستجو به عمو

ترک به روی لبت از خجالت افتاده

ترک به روی لبت از خجالت افتاده
و رد نیزه به روی کمانت افتاده

پس از نیامدن و چند لحظه تاخیرت
درون خیمه رقیه به لکنت افتاده

دکمه بازگشت به بالا