رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود
باعث رنجش زخم دل مولا نشود
سر سجاده دعا کرده حسن آهسته
بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود
رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود
باعث رنجش زخم دل مولا نشود
سر سجاده دعا کرده حسن آهسته
بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود
جایی که اعتبار گدا فرق میکند
حتماً اصول جود و سخا فرق میکند
در خانه ی محقٌر زهرای مرضیه
با آفتابْ…نوعِ عطا فرق میکند
به مِـهر و عاطفه یِ مادرانه محتاجم
به روضه خوانی و آه شبانه محتاجم
به لطف حضرت حق من به ذکر یاحیدر
به ذکـرِ شاه زمـین و زمـانه محتاجم
(زبانحال امیرالمومنین با حضرت زهرا سلام الله علیهما)
باید بری, نه! محضِ رضایِ خدا نگو
دق می کنم بدون تو, این جمله را نگو
زهرا بمان و زندگی ام را به هم نریز
سنگ صبور من, نرو از پیشم ای عزیز
هر شب که آه تا به سحر گاه می کشم
با اشک شعله بر جگرِ ماه می کشم
تا باز هم به شِکوه نگویند بس کنم
آهسته گریه می کنم و آه می کشم
مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال و پرش بال و پرم تیر کشید
چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار سرم تیر کشید
تو فاطمهای جلوهی انوار الهی
تو فاطمهای بیبدل و لا یتناهی
تو قبله و… دلها همه تا کوی تو راهی
عالم شده با نور تو روشن, به نگاهی
این روزها مسیر حیاتش عوض شده
شهر مدینهای که صراطش عوض شده
از یاد رفت «آل محمد» به راحتی
بعد از پیامبر, صلواتش عوض شده
دیدم هجا هجا نفست در تلاطم است
در هر نفس نفس زدنت قافیه گم است
حرفی بزن دوباره غزلواره ی علی
خورشید من, که محو رخت ,ماه وانجم است
«زبانحال امیرالمومنین (ع)»
شاید آن روز پر هیاهو ,تو
مانده ای پشت در زبانم لال
بین نامحرمان در آن کوچه
یکه وبی سپر زبانم لال
من و روضه خواندن که کار همیشه ست
نه آن روضه هایی که بی اصل و ریشه ست
همان روضه ی سنگ های مزاحم
و آیینه ای که لگدمال تیشه ست
زبانحال امام حسن (ع) با حضرت عباس (ع)
عباس! زهرا جلوهاش پیغمبری بود
نقشش برای حفظ آیین, حیدری بود
عباس, اسلام نبی, اسلام زهراست
معیار کفر و دین همانا مادر ماست
بعد از نبی, دست علی شد بسته عباس
از کینههای عدهای اسلامنشناس
عباس من, جانِ علی و جانِ مادر
این کوچه را در ذهن خود حک کن برادر
عباس میدانی چه خاکی بر سرم شد؟
این کوچه روزی قتلگاه مادرم شد
تا در سقیفه غاصبان را نصب کردند
با حیلهای از ما فدک را غصب کردند
با مادرم رفتیم حق را پس بگیریم
باغ فدک را از کف ناکس بگیریم
ناگاه, آن دیو سیاه و مشرک و پست
از ره رسید اینجا و راه مادرم بست
عباس, اینجا مادرم زهرا زمین خورد
طوری زمین افتاد گفتم مادرم مرد
عباس, این کوچه حسن را پیر کرده
با غصهها جان مرا زنجیر کرده
عباس, میدانی غم ناموس سخت است
یک عمر, حزن و حسرت و افسوس سخت است
عباس, زخم مرتضی خیلی نمک خورد
ناموس او در کوچهها از بس کتک خورد
آه ای یل امالبنین, ای شیر حیدر
زهرا کشی رسم است اینجا, ای برادر
ناموس زهرا را مراقب باش, عباس!
دور و بر کلثوم و زینب باش, عباس!
امیر عظیمی