اشعار مدح امام رضا

ندارم وحشت

 

دلم را کرده ای امشب روان سوی خراسانت
دخیلم بسته ای با شال غم در کنج ایوانت

“تو آن کردی به جان ما که ابراهیم با آتش”
کویر خشک با مهر و تولا شد گلستانت

ملامت نکنید

برسانید نگار و سر و سامان مرا
بگذارید سر راه حرم، جان مرا

کعبه یک سنگ نشان است، خدا کم نکند
لطف پی در پی سلطان خراسان مرا

باغ بهشت

سال ها دیده ی دل جانب رضوان داریم
این چنین میل تماشای تو جانان داریم
چون که دوریم ز تو حال پریشان داریم
رور و شب قبله ی جان سوی خراسان داریم

کفتر جلد

نقّاره ی تو فخر تمامیِّ سازها
ناز تو را خریده خداوندِ نازها

تو پادشاه عشقی و در پیش پای تو
خم می شود سر همه ی سر فرازها

خسرو خوبان

عاشقی دربدری دارد و بی سامانی
گاه ابریست هوای دل و گه بارانی

گر چه آرام و قرارم به نظر قرب شماست
شهره ام شهره ز سرگشتگی و حیرانی

باب الجواد

اومدم زُل بزنم نگات کنم
اومدم فقط تورو صدات کنم
اومدم بهت بگم دوست دارم
همه ی زندگیمو فدات کنم

شعر مدح امام رضا

مطلع شعر اگر شاه خراسان باشد
واژه باید همه جا دست به دامان باشد
شانه وقتی که به دستان رئوفانۀ توست
بخت یار است اگر زلف پریشان باشد

نذر

وا می کنم سوی تو تا بال و پرم را
حس می کنم شیرینی طعم حرم را
تا که حواسم پرت این و آن نباشد
خالی کن از غیر خودت دوروبرم را

بهترین نقطه دنیا

بهترین نقطه دنیا حرم سلطان است.

پاکتر از دل دریا حرم سلطان است.

بی پناهی؟ اگراز غصه به خود می پیچی

التیام همه غمها حرم سلطان است.

هوا هوای چکیدن

هوا هوای چکیدن , هوای تنهائیست

و دست های دعایم پر از تمنائیست

مسیر خواهش من باز سویتان افتاد

به سمت شاه کریمی که اوج لیلائیست

دکمه بازگشت به بالا