اشعار مذهبی روضه

پایش شکست

محبوس کرده در وسط سینه آه را
کرده اسیرخود دل خورشید و ماه را

او بانی نجات تمام اسیرهاست
یوسف اگرچه سهم خودش کرده چاه را

قدخم

چه شد ای مادرمحزون که زمین گیرشدی چه شده دستخوش این همه تغییرشدی

دودهه نیست زعمرتوگذشته اما باورش سخت بود زودچراپیرشدی

زودترازهمه کس مزد رسالت دیدی کاردنیاست تومظلومه تکفیر شدی

بین قدخم وگیسوی سفید وتن زخم گوشه خانه ی آتش زده زنجیرشدی

از گنه خسته

من مناجات و نوای سحری می خواهم
از گنه خسته و حال دگری می خواهم
دست من خالی اگر چه , تو کریمی اما
از تو لطف و کرم بیشتری می خواهم

زبانحال امیرالمومنین پس از شهادت حضرت زهرا (س)

شده ام بی قرار, بی زهرا
مثل ابر بهار, بی زهرا

وای بر زندگی پس از یارم
اُف بر این روزگار, بی زهرا

دکمه بازگشت به بالا